پرده سینما

یک سوزن به خودمان، یک جوالدوز به دیگران! در نقد آنچه در چهل و سومین دوره‌ی جشنواره‌ی فیلم فجر گذشت!‎

کاوه قادری

 


 

 

 

 

یک سوزن به خودمان!

 

 

چهل و سومین دوره‌ی جشنواره‌ی فیلم فجر نیز برگزار شد؛ اما پیش از آنکه در مقام عضوی از مجموعه‌ی «رسانه»ها و از دریچه‌ی «رسانه» به نقد و بررسی سیاست‌های این دوره‌ی جشنواره بپردازیم، اجازه بدهید ابتدا یک سوزن به خود ما «رسانه»ای‌ها و رفتار به‌غایت سئوال‌برانگیزمان نسبت به جشنواره‌ی سال گذشته و دوسال گذشته بزنیم؛ رفتاری که در قالب یک استاندارد دوگانه‌ی تمام‌عیار، اساساً خود تبدیل به بخش مهمی از جهان‌نگاری و فضاسازی پیرامون جشنواره‌ی فیلم فجر شده؛ طوری که هر وقت اراده کرد می‌تواند به جشنواره و حضور در آن اعتبار دهد و هر وقت دل‌اش خواست هم می‌تواند جشنواره را از هستی ساقط کرده و حاضرشوندگان در آن را موصوف به بدترین، توهین‌آمیزترین و شرم‌آورترین صفات کند! و جالب اینکه فرق جشنواره‌ی سال گذشته و دوسال گذشته با جشنواره‌ی امسال، فقط و فقط یک چیز است؛ تعویض دولت و دوباره قدرت‌گیری یک جناح خاص به عنوان دولت!

اولاً تصور نمی‌کنم شش‌دانگ جشنواره‌ی فیلم فجر به نام جناحی خاص سند خورده باشد که هرگاه روی کار است، جشنواره باید تحویل گرفته شود و هرگاه روی کار نباشد جشنواره باید تحریم باشد! مخصوصاً اگر آن جناح، همان جناحی باشد که در عین مدعی آزادی بیان بودن، فضای جشنواره را درست در نخستین دوره‌ی حاکمیت خود، طوری کرده بود که تمام فیلم‌های سینمای ایران باید اجباری و زورکی در جشنواره شرکت می‌کردند و به هنگام اهدای سیمرغ، به جای دست زدن باید صلوات فرستاده می‌شد! ثانیاً تصور نمی‌کنم جشنواره‌ی فیلم فجر، ملک طلق و ارث پدری رسانه‌هایی باشد که هرگاه جشنواره را دوست نداشتند آن را تهی از سینمای ایران اعلام کنند و با القای حس عذاب وجدان عمومی، حکم به ممنوعیت همگانی حضور در جشنواره بدهند و حاضرشوندگان را خائن به اصل سینمای ایران و طرفدار تمامیت‌خواهی و انسداد سیاسی و بی‌اعتنا به ارزش‌های اجتماعی معرفی کنند و هرگاه جشنواره را دوست داشتند، در بوق حضور در آن بدمند و بزم‌گونه و مستانه از برپایی جشن سینمای ایران بگویند!

از حضراتی صحبت می‌کنیم که وقتی زنده‌یاد ناصر طهماسب به آن طرز غم‌انگیز درگذشت و آن‌طور حیرت‌آور در سکوت خبری خاکسپاری شد، نه‌تنها یک تسلیت خشک و خالی نگفتند بلکه وقتی فلان فوتبالیست علاف خارج از کشور در اوج نعشگی‌اش در همان ایام بعد از درگذشت مرحوم طهماسب به وی توهین کرد، حتی جرأت دفاع از مرحوم طهماسب را نداشتند! مرحوم طهماسب جزو سینمای ایران نبود؟؟ مرحوم امین تارخ که درگذشت‌اش مصادف با حوادث پاییز سال ۱۴۰۱ شد و همین حضرات ماکیاولیست و کانفورمیست از ترس «دیکتاتوری جو» حتی جرأت نکردند تسلیت بگویند، جزو سینمای ایران نبود؟؟ از کی تا حالا دوباره یاد سینمای ایران افتادید؟ به قول معلم ورزش فیلم بچه‌های آسمان خطاب به «علی»، یه‌کم زود نیامدید؟! خجالت نمی‌کشید؟! شرم نمی‌کنید؟! سینمای ایران فقط در صورت حاکمیت یک جناح سیاسی خاص، سینما است؟ اگر آن جناح سیاسی خاص در قدرت نباشد، باید این سینما و هرکسی که در قالب حضور در جشنواره‌ی فجر به تماشای تولیدات سالیانه‌ی این سینما می‌نشیند را به توبره کشید؟! از آن منتقد یوتیوبی باید پرسید شما که دوسال پیش اعلام کرده بودید دیگر با جشنواره‌ی فیلم فجر کاری ندارید، الان چطور دوباره کار دارید؟! یک تعویض دولت، دوباره سینما را سینمای ایران کرد؟! از آن منتقد مثلاً فرهیخته که همواره نماد محافظه‌کاری و تعامل با قدرت (!) در میان تمام منتقدین سینمای ایران بوده و روزگاری فوتوشوت چهارتا فوتبالیست تیم ملی برای جام‌جهانی را نماد ابتذال خوانده بود و البته خودش در همان دوران ابتذال فیلم هم ساخته بود (!) و در دو سال گذشته خودش و اعضای رسانه‌اش را از حضور در جشنواره منع کرده بود و حالا دوباره تیم رسانه‌‌ایش به صورت گسترده در حال پوشش جشنواره است می‌پرسم واقعاً فکر می‌کنید این رفتار ماکیاولیستی و کانفورمیستی تهوع‌آور شما، با مصدق‌بازی و زیر لحاف رفتن و خود را داخل تخت انداختن و بیمار جلوه دادن، راحت توجیه و ماستمالی می‌شود؟! از آن مورخ محترم باید پرسید، شما هر وقت جشنواره در تملک یک جناح سیاسی خاص باشد برای پوشش جشنواره، کافه می‌زنید و سینما برایتان زنده می‌شود؟! اگر زشتی این رفتار مزورانه، رخ در رخ صاحبان این رفتار، عیان نشود، خدا می‌داند که اگر روزی روزگاری جناح مطلوب آقایان در قدرت نبود، دوباره چه استفاده‌ی تسلیحاتی از این نوع رفتار در جهت حمله به سینمای ایران خواهد شد!

 

 

 

یک جوالدوز به دیگران!

 

 

اگر آن منتقد یوتیوبی نگوید که ایرادات جشنواره‌ی فیلم فجر به شما چه (بر وزن «قیمت دلار به شما چه؟»)، باید گفت چهل و سومین دوره‌ی جشنواره‌ی فیلم فجر نیز مانند تمامی ادوار گذشته، واجد اشکالاتی بود که مهم‌ترین‌اش ورود آشکار عنصر سیاست به نحوه‌ی برگزاری جشنواره بود؛ مسأله‌ای که البته در تمامی ادوار سابقه داشته و همواره با شدت و ضعف هم همراه بوده، اما نمی‌دانم در گذشته آیا تا این حد هم پیش‌رفته که شعار دولت را مستقیم وارد سینما کند؟ نمی‌دانم «وفاق» در سینما، آن هم در یک جشنواره‌ی سینمایی، دقیقاً یعنی چه؟! یک زمانی شعار یا عنوان یک دولتی مثلاً «اصلاحات» است و این «اصلاحات» در سینما می‌تواند معنی بدهد و ورود این گفتمان به سینما یا به ساحت برگزاری جشنواره‌ی فیلم فجر می‌تواند به معنای بازنگری قوانین و نظامات حاکم بر سینما و بهبودسازی آن‌ها باشد. حتی یک زمانی گفتمان یک دولت مثلاً می‌شود «اعتدال» و این «اعتدال» در سینما یا جشنواره‌ی فجر می‌تواند به رویکردی در قالب پذیرش و تحمل تمام نگاه‌ها و مسامحه با تنش‌ها تعبیر و تفسیر شود. ولی یک زمانی می‌گوییم «وفاق» در سینما یا «وفاق» در جشنواره‌ی فیلم فجر! «وفاق» در جشنواره یعنی هر تعداد فیلم امکان دارد به جشنواره بیاید؟! یعنی جشنواره حسابی شلوغ شود تا بگوییم همه هستند؟! یعنی هر چه تعداد نمایش فیلم بیشتر شود بهتر؟! نتیجه‌ی این رویکرد دوباره می‌شود تبدیل جشنواره‌ی فیلم فجر به آزمایشگاه سینمای ایران و مخاطب جشنواره‌ی فیلم فجر هم می‌شود موش آزمایشگاهی سینمای ایران! نتیجه‌ی این رویکرد می‌شود حضور انبوه فیلم‌هایی در جشنواره که بعضاً حتی خودشان هم دقیق نمی‌دانند داخل جشنواره‌ی فیلم فجر چه می‌کنند! نتیجه‌ی این رویکرد می‌شود تبدیل جشنواره‌ی فیلم فجر به «مهمانی» سینمای ایران که انبوه‌سازی تعداد فیلم و حجم نمایش‌ها در آن، قرار است حال سینمای آن را خوب جلوه دهند در حالی که واقعیت میدانی چیز دیگری است! پس یعنی قرار استImage  و تصور، جایگزینReality  و واقعیت شود و حال سینمای ایران به جای خوب شدن، صرفاً خوب‌نمایی شود!

حالا جدا از این افزایش فله‌ای تعداد فیلم‌های پذیرفته شده و نمایش داده شده در چهل و سومین جشنواره‌ی فیلم فجر که باعث شده جشنواره به لحاظ کیفیت فیلم‌ها، به‌غایت غیراستاندارد باشد، آسیب مهم‌تر، خنثی بودن خروجی این دوره‌ی جشنواره به‌مانند اغلب ادوار گذشته است. حالا اینکه در این میان، جشنواره‌ی فیلم فجر به‌مانند کارکردش در دهه‌ی شصت، یا به‌مانند آنچه به طور مقطعی در بعضی از ادوار مثل دوره‌ی سی و چهارم رخ داد، این دوره نیز برای سینمای ایران کشف استعداد کرد یا نه به کنار؛ اینکه در جشنواره‌ای که دولت متولی آن با اهداف کم‌کردن فواصل و شکاف‌های میان جامعه و فهم نسل جدید روی کار آمده، به فیلم به لحاظ اجتماعی خنثی رسول صدرعاملی جایزه‌ی بهترین فیلم اعطا شود یعنی برخلاف لعاب بیرونی، در باطن و درون‌مان با مخاطب صادق نیستیم. وقتی از اهمیت فهم زبان نسل جدید و لزوم ارتباط‌گیری با جوان نسل z صحبت می‌کنیم اما در حضور فیلم‌اولی مانند چشم بادومی ابراهیم امینی، به فیلمسازی جایزه می‌دهیم که دودهه هست همچنان دختر پاستوریزه‌ی دهه‌ی شصت و هفتادی را به عنوان دختر نسل جدید بازتولید و تحویل مخاطب می‌دهد، یعنی به آنچه قبلاً گفته‌ایم باوری فراتر از شعار انتخاباتی نداریم. حتی در زمینه‌ی کشف استعداد، برای من نوعی سئوال است که جناب رسول صدرعاملی محترم که عمری را در این سینما گذرانده، حداکثر چندسال دیگر می‌تواند برای سینمای ایران آورده‌ی عینی و عملی (غیر از بازتولید مدام دختری با کفش‌های کتانی و من ترانه پانزده سال دارم با صرفاً رنگ و لعاب به‌روز) داشته باشد؟ آیا فیلمسازانی مانند ابراهیم امینی به عنوان سازنده‌ی اولین فیلم نسل zی سینمای ایران یا رضا جمالی به عنوان سازنده‌ی بهترین فیلم محلی سینمای ایران یا آرمان زرین‌کوب به عنوان سازنده‌ی بهترین فیلم ژانر وحشتی که سینمای ایران تاکنون به خود دیده، نمی‌توانستند کشف‌های این دوره‌ی جشنواره‌ی فیلم فجر برای سینمای ایران باشند؟

 

با تمام این اوصاف، باید دید نواقص این دوره‌ی جشنواره برای دوره‌ی چهل و چهارم چگونه برطرف خواهد شد. تنها نکته‌ای که از الان می‌توان درباره‌ی دوره‌ی چهل و چهارم گفت این است که حضور در آن دوره‌ی جشنواره نیز مثل این دوره و برخلاف سال گذشته و دوسال گذشته، با تقبیح و نکوهش همراه نخواهد بود!!

 

کاوه قادری

بهمن ۱۴۰۳

 

 


 تاريخ ارسال: 1403/11/27
کلید واژه‌ها: چهل و سومین جشنواره فیلم فجر، کاوه قادری، پرده سینما

نظرات خوانندگان
>>>امیر اهوارکی:

جزو معدود دفعاتی بود که یادداشت های جناب آقای کاوه قادری را تا پایان و با اشتیاق خواندم. اکنون سخنم با حضرت ایشان این است: شما که قلمی به این خوبی دارید و می توانید تحلیل هایی درجه یک ارائه دهید، چطور است که ما نمی توانیم مطالعه اغلب نقد فیلم هایتان را به پایان برسانیم؟! اگر عصبانیت یا مثلاً شوق، باعث خواهد شد که قلمتان روان شود، پس بهتر است بجز در این دو حالت، قلم به دست نگیرید (محض مزاح). به شما خداقوت می گویم. با نقدتان بر سیاسی کاری های رخ نموده در جشنواره فجر و فضای روشنفکران چپ کردۀ آن، موافقم. عزت مزید

4+0-

پنجشنبه 2 اسفند 1403




فرم ارسال نظرات خوانندگان

نام (ضروري):
نظر شما (ضروري):
كد امنيتي (ضروري) :
كد امنيتي تركيبي از حروف كوچك انگليسي است. توجه داشته باشيد كه كد امنيتي به كوچك و بزرگ بودن حروف حساس است.