پرده سینما

تعهد به کلاسیک‌نگاری، ایمان به درونمایه! نگاهی به فیلم «معجزه‌گر» ساخته آرتور پن

کاوه قادری

 


 

 

 

 

 

 

پنج‌شنبه ها، طعم سینما را در پرده سینما بچشید!

 

با طعم سینما، سینما را از دریچه ای تازه ببینید!

 

نقد و بررسی فیلمهای مهم تاریخ سینما در طعم سینما

 

 

معجزه‌گر

The Miracle Worker

کارگردان: آرتور پن

تهیه‌کننده: فرد کو

نویسنده: ویلیام گیبسن

بازیگران: آن بنکرافت، پتی دوک، ویکتور جوری، اینگا سوانسن، اندرو پرین

موسیقی: لارنس روزنتال

فیلم‌بردار: امستو کاپاروس

تدوین‌گر: آرام آواکیان

شرکت تولید: پلی‌فان پروداکشنز

توزیع‌کننده: یونایتد آرتیستز

تاریخ‌ نخستین نمایش:  ۲۸ ژوئیه ۱۹۶۲

مدت زمان: ۱۰۶ دقیقه

کشور سازنده: ایالات متحدهٔ آمریکا

هزینهٔ تولید فیلم: ۵۰۰٬۰۰۰ دلار

فروش گیشه:  ۲٫۵ میلیون دلار

زبان فیلم: انگلیسی

سیاه و سفید

 

 

 

طعم سینما – شماره ۲۴۲ : معجزه‌گر (The Miracle Worker)

 

 

 

هیچ داستانی افتضاح نیست، به شرط آنکه صادقانه و تمیز روایت شود! فیلم معجزه‌گر آرتور پن را می‌توان یکی از مصادیق بارز این جمله‌ی ارنست همینگوی دانست؛ فیلمی که همه‌چیزش در عین سادگی، به‌درستی روایت می‌شود؛ با یک سکانس معرفی کلاسیک از موقعیت اصلی یعنی همان بیماری کودک، به اضافه‌ی یک سکانس فضاسازانه از بحران موقعیت پیش‌آمده، به انضمام یک معرفی اولیه از شخصیت مکمل و سپس ورود به درام اصلی. همه‌چیز در اوج سادگی و بلدی رقم می‌خورد؛ از دوربین اغلب ثابت و ساکن و ساکت گرفته تا نماهایی که به هنگام فضاسازی و نمایش شخصیت در محیط و موقعیت، دور و متوسط هستند و به هنگام شخصیت‌پردازی، روایت شخصیت و احاطه دادن شخصیت بر فضا و محیط و موقعیت، نزدیک یا متوسطِ نزدیک هستند. در اجرا، بیش از پیش، قواعد تئاتری حاکم است؛ دقیق، طراحی‌شده و کنترل‌شده. میزانسن نیز کاملاً با تعریف تئاتری‌اش ناظر بر طراحی حرکت بازیگر پایه‌ریزی شده است؛ و به همین دلیل نیز هرگونه موضع‌گیری یا زوم کردن یا زوم‌بک یا چرخش یا جایگشت دوربین، جملگی تابع حرکت بازیگران است.

معجزه‌گر آرتور پن، فیلمی به تمام معنا کلاسیک است. مانند اغلب فیلم‌های کلاسیک دهه‌های چهل تا هفتاد، با فیلمی مواجهیم که در آن، اول آدم‌ها مهم‌اند و سپس فضا؛ به این معنا که آدم‌ها بر فضا و جهان چیره‌اند، فرد مولد حرکت است و این آدم‌ها هستند که جهان را می‌سازند؛ در نتیجه، قهرمان‌محوری و قهرمان‌پروری و ترسیم مسیر پرفراز و نشیب موفقیت یک قهرمان مورد توجه است. دقیقاً از همین جنبه‌ی قهرمان‌نگاری است که با فیلمی مواجهیم که ایده‌ی ناظرش، شدنی کردن یک موقعیت ناشدنی است؛ و اصلاً خود شدت دشواری موقعیت اصلی داستانی که خودش یک ویژگی روایی کلاسیک در فیلم‌های قهرمان‌محور است؛ پس به سیاق اینگونه فیلم‌ها، ضدقهرمان نیز تیپیکال و رادیکال است، در قالب یک کاپیتان یک‌دنده و لجباز و نظامی با روحیات غلیظ دیکتاتوری؛ و در راستای همین ‌کلاسیک‌نگاری است که مراحل داستانی موقعیت نیز عبارت است از چالش، دلربایی، ثبات، درگیری و تنش؛ به انضمام کشمکش‌ها؛ که فیلم آرتور پن سرشار از انواع کشمکش‌های رایج در یک اثر کلاسیک است؛ کشمکش فرد با فرد («آن» با «هلن»)، کشمکش فرد با دیگران («آن» با «کاپیتان کلر» و «کیت») که در واقع تم تقابل فرد با جهان پیرامونی خود را نیز به یکی از تم‌های داستانی پیش‌برنده‌ی درام تبدیل می‌کند؛ و همچنین کشمکش فرد با خود («آن» با خودش و «هلن» با خودش).

از این گفتیم که فیلم معجزه‌گر آرتور پن واجد تمام کشمکش‌های مورد نیاز یک فیلم کلاسیک است؛ از جمله کشمکش فرد با خودش که گاهی در قالب کشمکش «آن» با خودش و گاهی در قالب کشمکش «هلن» با خودش نمود می‌یابد که اولی در سکوت‌ها و خلوت‌ها و دومی در خلال مکث‌هایی که حین تنش با «آن» دارد رخ می‌دهد. با این همه، اوج نمود کشمکش فرد با خود را می‌توان در همان تنش‌های میان «آن» و «هلن» دانست؛ وقتی شخصیت («آن») در مقابل گذشته‌اش قرار گرفته است؛ قرینه‌سازی که قوی‌ترین عنصر درام‌ساز فیلم است و آنقدر در سکانس‌های تعلیم «آن» به «هلن» و میزانسن‌های دونفره‌ی میان این دو، روان و گیرا روایت می‌شود که دیگر نیازی به آن فلاش‌بک‌ها و روایت داستان گذشته‌ی «آن» (که البته کارکرد تکمیل تألیف شخصیت را دارد) نیست؛ وقتی «آن» مبارزه می‌کند تا «هلن» شبیه کودکی خودش نشود؛ و اینکه این قرینه‌سازی یکطرفه هم نیست؛ یعنی همانطور که «آن» دارد با گذشته‌ی خود کشمکش می‌کند، «هلن» نیز با آن نافرمانی‌ها و لجبازی‌ها و ایجاد تنش‌ها، دارد با آینده‌ی خود کشمکش می‌کند و تلاش می‌کند از «آن» شدن و به بلوغ رسیدن فرار کند و در آن قالب نازپرورده‌ی سابق باقی بماند؛ اینجاست که تنش میان «آن» و «هلن»، علاوه بر کشمکش «آن» با خود، واجد کشمکش «هلن» با خود نیز هست که تن ندادن به زیستی که بدان عادت ندارد تنها ساده‌ترین و ابتدایی‌ترین وجه‌اش است و وجه اصلی، مقابله با آینده است؛ همچنان که برای «آن»، مقابله با گذشته است.

از سکانس‌های تعلیم «آن» به «هلن» و میزانسن‌های دونفره‌ی میان این دو گفتیم؛ سکانس‌هایی که فیلمبرداری نماهای دونفره‌ی آن مخصوصاً در فصول تعلیم زبان و غذاخوری، شبیه به عکاسی است؛ عکاسی‌ای که مثلاً در سکانس طولانی تعلیم غذاخوری، بسته به شدت تنش موجود میان دو کاراکتر و کنش و واکنش‌های سریع میان «آن» و «هلن»، ریتم شتابان دارد و برای مثال در عرض چند ثانیه، چند عکس از «هلن» در حالت‌های مختلف ثبت می‌شود. با این وجود، شیوه‌ی این عکاسی‌ها به گونه‌ای است که هر فصل، تعدادی نمای معرف یا نمای مرکزی دارد که به نوعی، چکیده‌ی درونمایه‌ای آن فصل هستند و اگر نماهای معرف هر فصلِ رابطه‌ی میان «آن» و «هلن» را به ترتیب جمع‌آوری کنیم، می‌بینیم که مثل یک آلبوم عکسی خطی، می‌تواند خلاصه‌ی رابطه‌ی میان «آن» و «هلن» را روایت تصویری کند. یاری‌گر تمام این ویژگی‌ها البته نوع ساختار روایی فیلم هم هست که به علت نوع خاص موقعیت داستانی، شباهت زیادی به ساختار روایی یک فیلم صامت دارد؛ مسأله‌ای که باعث شده روایت خالص تصویر در فیلم آرتور پن، بیش از هر عنصر دیگری بر کلیت فیلم حاکمیت یابد. بارزترین نمونه‌اش هم خود «هلن» است که با روایت صرف تصویر و از اعمال‌اش می‌فهمیم او چه حالی دارد و چه کاری می‌خواهد بکند؛ مخصوصاً از طریق نگاه‌ها و میمیک‌های صورت است که پتی دوک به مخاطب نشان می‌دهد که «هلن» چه حسی دارد؛ اعم از لجبازی، ناراحتی، خوشحالی، عصبانیت، ترس، خستگی. پس به نوعی می‌توان نتیجه گرفت که این فیلم آرتور پن، فیلم اجرا هم هست؛ «فیلم اجرا»یی که صدا نیز در داستانگویی‌اش نقش ویژه دارد و اهمیت حاشیه‌ی صوتی موقعیت مخصوصاً در سکانس تعلیم غذاخوری یا سکانس ورود به خانه‌ی کوچک را وقتی می‌فهمیم که صداها خودشان بخشی از روایت موقعیت داستانی می‌شوند.

فیلم معجزه‌گر آرتور پن به‌شدت نسبت به درونمایه‌ای که دارد روایت‌اش می‌کند، مؤمن و متعهد است؛ یعنی سوژه و موضوع و مسأله‌ای که فیلم طرح می‌کند، صرفاً برایش یک دستمایه‌ی جذاب برای ساخت یک فیلم دشوار نیست و آنچه به ثمر می‌رساند و محتوایی که به آن می‌رسد، برایش حکم جدول حل کردن ندارد. دقیقاً به همین دلایل، فیلم آرتور پن بسیار برانگیزاننده است؛ طوری که سکانس‌های فائق شدن «هلن» بر بیماری‌اش را می‌توان الگویی برای سکانس برطرف شدن لکنت «پادشاه» در آن سخنرانی پایانی‌اش در فیلم سخنرانی پادشاه تام هوپر دانست. لذا مخاطبی که این فیلم را می‌بیند، در پایان به نوعی احساس اراده و خودباوری و امیدواری می‌رسد؛ و این سوای ساختار زیبایی‌شناسانه‌ای است که این احساسات را به مخاطب منتقل می‌کند؛ و این همان لذتی است که می‌شود از سینمای کلاسیک برد.

 

برای مطالعه دیگر فیلم هایی که در «طعم سینما» معرفی و بررسی شده اند اینجا را کلیک کنید

 


 تاريخ ارسال: 1404/1/21
کلید واژه‌ها:

فرم ارسال نظرات خوانندگان

نام (ضروري):
نظر شما (ضروري):
كد امنيتي (ضروري) :
كد امنيتي تركيبي از حروف كوچك انگليسي است. توجه داشته باشيد كه كد امنيتي به كوچك و بزرگ بودن حروف حساس است.