پرده سینما

آموزش کمدی؛ همه‌چیز از تضاد می‌آید! نگاهی به فیلم «داستان فیلادلفیا» ساخته جورج کیوکر‎

کاوه قادری

 

 

 

 

         

 

پنج‌شنبه ها، طعم سینما را در پرده سینما بچشید!


با طعم سینما، سینما را از دریچه ای تازه ببینید!

 

نقد و بررسی فیلمهای مهم تاریخ سینما در طعم سینما

 

داستان فیلادلفیا

The Philadelphia Story

کارگردان: جرج کیوکر

تهیه‌کننده: جوزف ال منکیه ویچ

فیلمنامه‌نویس: دونالد اوگدن استوارت، بر پایه نمایشنامه داستان فیلادلفیا اثر فیلیپ بری

بازیگران: کری گرانت، کاترین هیپورن، جیمز استوارت، روت هاسی، جان هاوارد، ویرجینیا وایدلر، کلاد کینگ

موسیقی: فرانتس واکسمن

فیلم‌بردار: جوزف روتنبرگ

تدوین‌گر: فرانک سالیوان

توزیع‌کننده: مترو گلدوین مایر

مدت زمان: ۱۱۲ دقیقه

کشور: ایالات متحده

زبان فیلم: انگلیسی

فروش گیشه: ۳ میلیون دلار

سیاه و سفید

 

خلاصه داستان: تریسی (کاترین هیپورن) از طبقهٔ ثروتمند در آستانهٔ دومین ازدواج خود با مردی ابله ولی پولدار است. با ورود دکستر (کری گرانت) همسر اول تریسی و مایک (جیمز استوارت) خبرنگاری پرهیاهو ماجرا پیچیده‌تر می‌شود. مایک که به تریسی علاقه‌مند شده همراه با زنی عکاس در مجلس عروسی شرکت می‌کند و با مکر و حیله سرانجام مراسم عروسی را به هم می‌زند...

 

طعم سینما – شماره ۲۴۳ : داستان فیلادلفیا (The Philadelphia Story)

 

با اینکه فیلم داستان فیلادلفیا جورج کیوکر از سردمداران سینمای ناطق است اما به طرز متناقضی در یک دقیقه‌ی نخست‌اش به شکل «ادای دین»واری، صرفاً به سبک سینمای صامت روایت‌اش را آغاز می‌کند؛ با بهره‌گیری صرف از تصویر و اتفاقات داخل آن برای روایت موقعیت و البته بکارگیری عیان موسیقی برای فضاسازی و توصیف روایت موقعیت. این تناقض ساختاری اما در عین حال منعکس‌کننده‌ی یک تضاد مهم داخل روایت است که صحنه را کمیک می‌کند، و آن تضاد رفتاری زن در تحویل وسایل به مرد (به جای تحویل، وسایل را می‌شکند) و تضاد رفتاری مرد در خداحافظی با زن است (به جای خداحافظی، او را مضروب می‌کند)؛ و هیچ‌چیز به اندازه‌ی صامت بودن این سکانس و توسل به رفتار صرف بازیگران و موسیقی که ناگهان فضای موقعیت را وارونه کند، نمی‌تواند بیانگر تضادی باشد که صحنه را کمیک می‌کند؛ ویژگی و عنصری که کل کمدی جورج کیوکر از جانب آن می‌آید؛ تضاد!

بله! فیلم جورج کیوکر، یک آموزش تمام‌عیار کمدی به تمام فیلمسازانی است که کمدی را نمی‌شناسند و نمی‌دانند داستان فیلادلفیا کمدی ناشی از چیست و چطور تولید می‌شود. فیلم جورج کیوکر به شما آموزش می‌دهد که کمدی، پیش و بیش از هرچیز، محصول «تضاد» است! تضاد در گفتار، تضاد در رفتار، تضاد در لحن و در نتیجه‌ی این سه، تضاد در موقعیت. کمدی کلامی از گفتار و لحن متضاد می‌آید و کمدی موقعیت از رفتار و موقعیت متضاد. آنچه در فیلم جورج کیوکر می‌بینیم، هم کمدی کلامی است و هم کمدی موقعیت؛ اما آنچه در وهله‌ی اول اهمیت دارد، نحوه‌ی ایجاد کمدی کلامی و کمدی موقعیت و ترتیبات جاری شدن آن است.

 

کمدی کلامی

 

کمدی کلامی در فیلم داستان فیلادلفیا جورج کیوکر چگونه شکل می‌گیرد؟ این یکی از درس‌هایی است که جورج کیوکر به فیلمسازانی می‌دهد که تصور می‌کنند کمدی کلامی در درشت‌گویی زبانی یا استفاده از الفاظی خاص یا صرفاً اغراق در محتوا و نحوه‌ی گویش است. حال آنکه کمدی کلامی، ابتدا از تضاد در محتوا و نحوه‌ی گفتار می‌آید و سپس از بکارگیری اغراق ظریف در آن گفتار متضاد؛ اغراق‌های ظریفی که اغلب در محتوای آن گفتارهای متضاد بکار می‌رود و نه در نحوه.

- دقت کنید به سکانسی که در آن، «دایانا» به علت علاقه‌اش به «دکستر»، تمایل به عقب انداختن ازدواج «تریسی» با «جورج» دارد و در جایی، «تریسی» به «دایانا» می‌گوید: «اگه من تا شنبه تو رو خفه نکردم؟» و «دایانا» پاسخ می‌دهد: «اینطوری عروسی عقب می‌افته؟». همچنانکه در آخر سکانس هم «دایانا» می‌گوید: «چطوری آبله بگیرم؟» (که عروسی عقب بیفته!). یعنی اینجا هم با تضاد در گفتار روبرو هستیم هم با اغراق در محتوای گفتار متضاد؛ اول تضاد، بعد اغراق.

- به یاد بیاورید سکانسی را که در آن، «مکالی» خطاب به صاحب‌کارش «کید» می‌گوید: «شما با من منصفانه رفتار نمی‌کنید! شما با من هم مثل باقی نویسندگان‌تون رفتار می‌کنید!». اینجا هم بالقوه عنصر «تضاد» وجود دارد و عنصر «اغراق» باعث می‌شود عنصر «تضاد» بالفعل شود و به کمدی کلامی برسد؛ همچنانکه در همان سکانس، وقتی «کید» از «ایمبری» می‌پرسد «شما از من متنفرید؟»، از «ایمبری» جواب می‌شنود که «من نمی‌تونم از کسی متنفر باشم چون من فقط یک عکاسم!». این یعنی علاوه بر دیالوگ‌های متضاد، باز اغراق در محتوای دیالوگ‌هاست که کمدی کلامی ایجاد می‌کند؛ اغراقی که در جواب یا ضربه‌ی برگشت این پینگ‌پنگ کلامی می‌آید؛ مانند زمانی که «مکالی» خطاب به «ایمبری» می‌گوید «ما این کار رو نمی‌کنیم چون مایه‌ی سرافکندگیه». و «ایمبری» جواب می‌دهد که «شکم خالی هم مایه‌ی سرافکندگیه!».

- در سکانسی که «دکستر» به گفتگوی سه‌نفره‌ی «کید» و «مکالی» و «ایمبری» اضافه می‌شود، وقتی صحبت از اخلاق بد «دکستر» می‌شود، «ایمبری» خطاب «دکستر» می‌گوید: «من تنها عکاسی بودم که شما دوربینشو خرد نکردید؛ شما با من خیلی مهربون بودید و فقط دوربینمو داخل اقیانوس پرتاب کردید!». باز هم تضاد و سپس اغراق بارورکننده‌ و به ثمر رساننده‌ی تضاد.

- این تضاد در گفتار البته در مواقعی با آن تضاد در رفتار که در ابتدا بدان اشاره داشتیم هم عجین می‌شود؛ مانند زمانی که «دایانا» ظاهراً با عجله و نگرانی نمی‌خواهد «دکستر» و «تریسی» در اولین مشاجره‌ی بعد از طلاق‌شان تنها باشند و وقتی مادرش مانع‌اش می‌شود با هیجان و علاقمندی می‌گوید: «خواهش می‌کنم مادر! شاید «دکستر» دوباره بخواد «تریسی» رو کتک بزنه!». در واقع اینجا آن تضاد رفتاری هم «کمدی کلامی»ساز است؛ وقتی «دایانا» به جای جلوگیری از درگیری احتمالی، مشوق وخواهان تشدید درگیری احتمالی است!

 

کمدی موقعیت

 

اما از یک‌سوم فیلم به بعد، یعنی بعد از تألیف شخصیت‌ها و کاشت داستانی، استفاده از کمدی موقعیت در داستان فیلادلفیا بیشتر از کمدی کلامی می‌شود و چه‌بسا بیراه نباشد اگر بگوییم بخشی از کمدی موقعیت فیلم جورج کیوکر، از کمدی کلامی‌اش می‌آید. منشأ این کمدی موقعیت هم ابتدا در تضادسازی رفتاری است و سپس در تضادسازی وضعیتی. در تضادسازی رفتاری، به نوعی شاهد تقابل رفتاری هستیم؛ مانند تقابل رفتار پرجنب‌وجوش «مکالی» با نگاه ساکت و خیره‌ی «خدمتکار» در خرده‌موقعیتی که «خدمتکار» مشکوک به دزدی «مکالی» شده؛ یا تقابل رفتاری «ایمبری» با جمع حاضر وقتی آن‌ها قرار است نقش بازی کنند و خود را متمدن جلوه دهند اما «ایمبری» با عکاسی مداوم و گاه و بیگاه، در بازیگری این جمع اعیانی اختلال ایجاد می‌کند، طوری که آن‌ها هم خود واقعی‌شان را نشان می‌دهند و دوربین «ایمبری» را می‌شکنند! این تضادها به خود موقعیت‌ها هم سرایت می‌کنند و در قالب تضاد زیستی شخصیت با ماهیت موقعیت، کمدی موقعیت می‌آفرینند؛ مانند «جورج»ی که قرار است داماد یک خانواده‌ی اعیانی شود ولی هنوز سوار شدن روی اسب را بلد نیست! و باز خود «جورج» که به عنوان کسی که ذاتأ از طبقه‌ی فقیر است، در مهمانی عیانی «عمو ویلی» از همه متفرعن‌تر رفتار می‌کند! در این میان اما، تضاد مرکزی و مرجع در موقعیت اصلی داستانی است؛ وقتی خانواده‌ی عروس قرار است بخاطر حضور خبرنگاران، داخل عروسی فقط نقش بازی کنند و خودشان نباشند اما در این مسیر، بهم‌ریختگی جایگاهی و شخصیتی ایجاد می‌شود؛ «عمو» تبدیل به «پدر» می‌شود و برعکس؛ وقار و متانت «پدر» تبدیل به سرسبکی «عمو ویلی» می‌شود و بالعکس؛ «دختر» به «پدر» حمله می‌کند و بازهم بهم‌ریختگی‌های جایگاهی و رفتاری؛ «ویلی» عاشق «ایمبری» معشوق «مکالی» می‌شود و خود «مکالی» عاشق «تریسی» می‌شود که همچنان معشوق «دکستر» است! آدم‌هایی که قرار بود به اقتضای موقعیت نقش بازی کنند، اما از خود واقعی‌شان هم واقعی‌تر شدند!

در واقع، فیلم داستان فیلادلفیا جورج کیوکر، در زمینه‌ی کمدی موقعیت هم یک آموزش کلاسیک و مرجع به تمام فیلمسازانی است که تصور می‌کنند که کمدی موقعیت یعنی صرفاً بزرگتر یا کوچکتر کردن اگزجره‌ی موقعیت از شخصیت یا شخصیت‌ها. حال آنکه در این فیلم کیوکر، موقعیت و شخصیت‌ها کاملاً با یکدیگر متناسب‌اند و این عاملیت شخصیت‌ها و فاعلیت داستانی است که سبب کمدی موقعیت می‌شود و نه صرفاً نفس خود موقعیت! و اینکه کمدی کلامی و کمدی موقعیت درهم‌تنیده‌اند؛ گاه کمدی کلامی از کمدی موقعیت تغذیه می‌کند و گاه کمدی موقعیت از کمدی کلامی! و اینکه ترتیبات جاری شدن کمدی هم مهم است. برای نمونه، فیلم کیوکر به آن دسته از فیلمسازانی که در فیلم‌شان بدون تغییر رفتار، تغییر لحن می‌دهند و عنوان‌اش را تلفیق لحن می‌گذارند در حالی که عملاً مرتکب چندپارگی لحن شده‌اند، می‌آموزد که تغییر لحن اساساً از تغییر رفتار می‌آید؛ همچنانکه تضاد رفتاری هم ابتدا در تضاد کلامی خودش را نشان می‌دهد و آنچه از تضادهای کمدی‌ساز در این فیلم کیوکر می‌بینیم اول بر مبنای تضاد در گفتار است، بعد تضاد در رفتار، سپس تضاد در لحن و سرآخر تضاد در موقعیت؛ که وقتی تمام این تضادها اتفاق می‌افتد، ما با آن درهم‌ریختگی‌ها مواجه می‌شویم که جای عاشق و معشوق‌ها با هم عوض می‌شود، جای «پدر» و «عمو» با هم عوض می‌شود، شب عروسی بدون «عروس» داریم، عروسی داریم که «عروس» تا ظهرش در خواب است، روز ازدواج به روز جدایی بدل می‌شود و پایان یک جدایی به یک آغاز مجدد رابطه منجر می‌شود که ترجیع‌بند این دگرگونی‌ها را می‌شود در آن سکانس‌های شب ازدواج و ظهر روز ازدواج مشاهده کرد.

داستان فیلادلفیا جورج کیوکر البته به تعبیر دقیق‌تر، یک کمدی-رمانتیک است که لحظات رمانتیک و دراماتیک عمیقی هم دارد. کیوکر ابتدا در نقاط کمدی داستان، با خنده گرفتن از مخاطب، او را سرحال می‌کند تا در ادامه، مخاطب آمادگی دریافت نقاط رمانتیک و دراماتیک فیلم را داشته باشد. فیلم حاوی رفتارها و فعل و انفعالات ذاتاً تلخی از روابط میان آدم‌ها است که با زبانی طنز و لحن و نمایشی کمیک، تلطیف می‌شود که اوج‌اش لحظه‌ی خواستگاری «مکالی» از «تریسی» با وجود رابطه‌اش با «ایمبری» است؛ همان روابط ناپایدار میان آدم‌ها که البته فیلمساز با نگاهی مهربانانه و لطیف، مانع از فروپاشی‌اش می‌شود و اصطلاحاً هوای شخصیت‌هایش را دارد؛ همان نگاه خوش‌بینانه‌ای که دهه‌ها بعد، وودی آلن در فیلم‌های کمدی-رمانتیک و کمدی-درام‌اش نسبت به شخصیت‌هایش به نحو دیگری اعمال می‌کند و با تمام عشق و خیانت‌ها، پایان داستان را طوری می‌چیند که روابط فرونپاشد و مخاطب اذیت نشود. همین نگاه و رویکرد مهربان بودن با مخاطب، ویژگی مهمی است که وقتی به ساختار روایی تسری می‌یابد، درونمایه را شیرین می‌کند؛ به این معنا که خیلی از ناملایمات را با مفرح‌ترین شوخی‌ها تلطیف می‌کند و نمی‌گذارد آشیانه‌ی میان «مکالی» و «ایمبری» فروبپاشد و داستان طلاق «تریسی» و «دکستر» را به داستان ازدواج تبدیل می‌کند.

 

 

کاوه قادری

 

فروردین ۱۴۰۴

 

برای مطالعه دیگر فیلم هایی که در «طعم سینما» معرفی و بررسی شده اند اینجا را کلیک کنید

 

 

 

 

 


 تاريخ ارسال: 1404/1/28
کلید واژه‌ها:

فرم ارسال نظرات خوانندگان

نام (ضروري):
نظر شما (ضروري):
كد امنيتي (ضروري) :
كد امنيتي تركيبي از حروف كوچك انگليسي است. توجه داشته باشيد كه كد امنيتي به كوچك و بزرگ بودن حروف حساس است.