پرده سینما

تا وقتی ایده داری، جذابی! نگاهی به فیلم «خانه ارواح» ساخته کیارش اسدی‌زاده

کاوه قادری


 

 

 

 

 

خانه ارواح کیارش اسدی‌زاده فیلمی خوش‌قریحه است که به دلیل انگیزه داشتن، ذوق به خرج دادن، دوری از تفرعن، بی‌ادعا بودن و گارد پایین فیلمسازش نسبت به مخاطب، در لحن و بیان، خیلی راحت و سلیس و در حال و هوا و فضا، خیلی سرزنده از آب درآمده که کمتر به ولنگاری منجر شده است.

 

 

آن‌دسته از فیلمسازان سینمای ایران که سابقاً درام‌های تلخ، عبوس و در ظاهر پرتنش می‌ساختند، وقتی به ساحت سینمای کمدی وارد می‌شوند، شمایل و شاکله‌ی فیلم‌های کمدی سینمای ایران را معمولاً اینگونه می‌کنند؛ فیلم‌های متفرعن، افاده‌ای، ادا و اطواری، دارای نگاه از بالا، بی‌انگیزه و بی‌ذوق و تلخ و ترشی که در گویش سینمایی می‌خواهند ادای ژاک تاتی یا لویی مال را دربیاورند ولی در عمل، پل فیگ هم نیستند و فیلم‌هایی هستند که اساساً با مفرح بودن یا خنده گرفتن از مخاطب بیگانه‌اند و مخاطب بخت‌برگشته‌ای که صرفاً برای خوب شدن حال‌اش به دیدن این فیلم‌ها می‌رود، از فرط بی‌داستانی و بی‌تحرکی این فیلم‌ها، افسرده‌تر از قبل از سالن سینما برمی‌گردد؛ فیلم‌هایی که حتی قادرند تمام‌نشدنی‌ترین و جدیدترین قصه‌های تاریخ را هم تمام و کهنه کنند و به جذاب‌ترین ایده‌ها نیز گند بزنند و هدرشان دهند. تجمیع تمام این ویژگی‌ها را این روزها می‌توان در فیلمی مثل صددام پدرام پورامیری دید که به واسطه‌ی «قدرت رسانه» و «سلبریتی‌محوری» بولد شده در حالی که فهم‌اش از کمدی، در حد همان شوخی‌های پایین‌تنه‌ای و بازتکرار بی‌خلاقیت یک برند بارها استفاده شده است.

کیارش اسدی‌زاده هم اگرچه درام‌های پرکشمکشی مانند گس و شکاف را در کارنامه‌اش دارد اما خوشبختانه فیلم کمدی‌اش یعنی خانه ارواح، شباهتی به کمدی‌های تلخ و ترش فیلمسازان جامعه‌گریز، ادعازده و «سینما استفراغ‌کرده‌»ای که بدان اشاره داشتیم ندارد. فضای کمدی خانه ارواح کیارش اسدی‌زاده را اگر بخواهیم از منظر نوع و سابقه‌ی ورود یک درام‌ساز به ساحت کمدی مقایسه کنیم، شبیه فضای کمدی فیلم من دیه‌گو مارادونا هستم بهرام توکلی است؛ یعنی به مثابه ایجاد منفذ تنفس، فضای راحت‌تر و زیست‌بوم جدیدی برای بیان حرف مدنظر فیلمساز! پس همانطور که در فیلم من دیه‌گو مارادونا هستم بهرام توکلی، آن تنش و کشمکش‌های درام‌های پیشین تبدیل به فعل و انفعالات و کنش‌ و واکنش‌های کمیک می‌شد، در فیلم خانه ارواح کیارش اسدی‌زاده نیز آن رویارویی‌های ملتهب فیلم شکاف، جای خود را به سلسله اتفاقات، جستجوها، تعقیب و گریزها و زد و خوردهای مفرحی می‌دهد که مخصوصاً در یک‌سوم ابتدایی داستان، شادابی و سرزندگی خاصی به روح و لحن فیلم می‌دهند و همین رویدادمحوری و کنش‌مندی و جستجوگریِ ابتدا تا میانه‌ی فیلم، محور پویایی «کمدی موقعیت» فیلم است.

با فیلمی مواجهیم که هم در داستان‌اش و هم در داستانگویی‌اش، انرژی جنبشی بالایی به خرج می‌دهد. این انرژی جنبشی در ابتدای فیلم به صورت پررنگی در قالب حوادث بروز می‌کند و در ادامه‌ی فیلم، به شکل تقابل‌های شخصیتی و تضادهای رفتاری و ناهمخوانی آدم‌ها با فضا و موقعیت تداوم می‌یابد. نوع هجونگارانه‌ی رابطه و کنش و واکنش میان سرپرستار زایشگاه و تظاهرکنندگان خیابانی در جریان کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و نوع تولد و احیای دو نوزادی که بعداً می‌فهمیم همان «شاهرخ» و «مرتضی» ماجرای ما هستند، از همان ابتدا به ما نشان می‌دهد که با چگونه اثری از حیث منطق حاکم بر واقعه‌پردازی‌ها و روابط شخصیت‌ها مواجه هستیم؛ «روابط شخصیت‌ها»یی که آن تضاد زیستی و رفتاری بین آن‌ها و مشاجرات کلامی بین‌شان، «کمدی موقعیت» و «کمدی کلامی» فیلم را شکل می‌دهد؛ البته بسیارخلاقانه‌تر و هوشمندانه‌تر از دوگانه‌هایی که مثلاً در چپ، راست حامد محمدی یا صددام پدرام پورامیری یا دینامیت مسعود اطیابی و امثال‌شان دیده‌ایم.

خانه ارواح کیارش اسدی‌زاده به لحاظ شکل داستانی، فیلمی اپیزودیک است؛ یعنی با وجود ثابت بودن شخصیت‌ها و حفظ موقعیت اصلی داستانی، چهار بخش داستانی کاملاً مجزا از همدیگر داریم که شخصیت‌ها در بستر این ماجراهای گوناگون در حال تحرک و جستجو هستند که خود همین ویژگی، باعث شده تا فیلم، خسته‌کننده جلوه نکند، جذابیت ظاهری داشته باشد و از همه مهم‌تر ایده‌مند باشد؛ هم ایده‌مند در ساختمان داستانی اپیزودیک‌اش که عملاً چهار فیلم کوتاه به هم پیوسته را با شخصیت‌هایی ثابت و جهان و مکانی یکسان در عین ماجراپردازی‌های متفاوت رقم زده است، هم ایده‌مند در محتوای داستانی که شخصیت‌هایی متفاوت را از زمانه‌هایی متضاد به داخل زمانه‌ی فیلم می‌آورد؛ و همین تضاد و ناهمخوانی، باعث «کمدی موقعیت» فیلم می‌شود؛ ناهمخوانی رفتار و زیست دوران مشروطه‌ای «مشیرالدوله» با جهان چنددهه بعدش، ناهمگونی کردار و مرام نظامی «داداش‌بیگ» رییس نظمیه با جهان نیم‌قرن بعدش، و شکل دگرباشانه‌ی اخلاق و اعمال «خواجه کاتب» در مقایسه با جهان چندسده بعدش.

خانه ارواح کیارش اسدی‌زاده تا زمانی که «فیلم ایده» است، «کمدی موقعیت» جذابی است؛ همچنانکه معمایی و پازلی کردن داستان و استفاده از برخی ترفندهای البته کلیشه‌ای فیلم‌های کمدی-ترسناک هالیوودی ولو به عنوان ایده‌ی فرعی روایی هم باعث جذابیت فیلم شده است. پاشنه آشیل فیلم اما همان مشکل تقریباً همیشگی فیلمسازان ما در ایجاد «Climax» و نقطه‌عطف و در یک کلام، فرار از یکنواختی است که در این فیلم، نه لزوماً در داستان‌نویسی، بلکه در ایده‌پردازی داستانی است که خودش را نشان می‌دهد. یعنی در نتیجه‌ی پیشروی نداشتن ایده‌ها است که از جایی به بعد می‌بینیم که موقعیت داستانی فیلم یکنواخت می‌شود و کمدی فیلم از «کمدی موقعیت» به «کمدی کلامی» صرف، شیفت پیدا می‌کند؛ یعنی تضادهای کمدی‌ساز، رفته رفته منحصر در تقابل کلامی می‌شود و حتی بعضاً تضادهای «کمدی موقعیت»ساز فیلم هم به جای اینکه مبتنی بر داستان باشد، ناشی از تقابل‌های رفتاری «مرتضی» با «شاهرخ»، به‌ویژه از حیث خاستگاه اجتماعی و فکری‌شان است که در این زمینه، اجراهای پرشور و سرزنده‌ی پژمان جمشیدی در نقش «مرتضی»، این تضاد کمدی‌ساز را تقویت کرده است.

از اجراها گفتیم که نقطه‌ی قوت فیلم خانه ارواح و «کمدی موقعیت» آن است؛ مخصوصاً از حیث برجسته‌سازی تضاد شخصیت‌های گذشته با موقعیت و زمانه‌ی چنددهه و چندسده بعدشان؛ تضادی که به لطف همین اجراها از شکل صرفاً تئوریک‌اش خارج می‌شود و در فیلم عینی می‌شود؛ مثلاً اجرای نادر فلاح که زندگی درویشانه و التهابات مبارزاتی «مشیرالدوله» را در تقابل مفرح با موقعیت فیلم قرار می‌دهد و همچنین اجرای سروش صحت که اگرچه به شکل تیپیکال اما روحیه‌ی حماسی و قلدرمآبانه‌ی «داداش‌بیگ» را در تناقضی بامزه نسبت به موقعیت فیلم قرار می‌دهد. اجرای نازنین بیاتی در نقش «مورخه» هم شمایل‌ساز یک زن جوان طبقه‌ی متوسط رو به پایینی در دهه‌ی شصت است؛ اجراهایی که همگی‌شان نقش مهمی در تألیف کاراکترهای مربوطه هم دارند و ضعف‌های احتمالی متن فیلمنامه در این زمینه را پوشش می‌دهند. در این میان اما اجرای آقای رضا کیانیان در نقش «خواجه کاتب»، متأسفانه اسیر همان آفتی شده که می‌شود اسمش را «بازیگری در دوره‌ی پسامجازی» گذاشت! البته ایشان هنوز مثل برخی همقطاران‌اش نشده که از فرط بازیگری مقابل دوربین موبایل، بازیگری مقابل دوربین سینما را فراموش کرده‌اند؛ اما دقایقی از کاراکتر «خواجه کاتب» وجود دارد که کاملاً مشخص است بازار هدف‌اش، ریلزهای اینستاگرامی است و به طور کلی بکارگیری دز اغراق که در نقش‌آفرینی‌های نادر فلاح و سروش صحت در این فیلم به‌اندازه و دقیق بوده، در نقش‌آفرینی آقای کیانیان دچار خطاهای وحشتناکی شده که خفیف‌ترین توصیف برای نتیجه‌ی بدست آمده از آن، «ابتذال» است و کاملاً مشخص است این حضور بیش از اندازه در فضای مجازی، کاراکتر «خواجه کاتب» را دچار اعلان‌هایی کرده که نه مورد اقتضای کاراکتر است و نه متعلق به ذات این فیلم.

در مجموع، خانه ارواح کیارش اسدی‌زاده فیلمی خوش‌قریحه است که به دلیل انگیزه داشتن، ذوق به خرج دادن، دوری از تفرعن، بی‌ادعا بودن و گارد پایین فیلمسازش نسبت به مخاطب، در لحن و بیان، خیلی راحت و سلیس و در حال و هوا و فضا، خیلی سرزنده از آب درآمده که کمتر به ولنگاری منجر شده است. فیلم در طراحی خرده‌موقعیت‌هایش، تقابل شخصیت‌ها با هم و تقابل شخصیت با موقعیت، خلاقانه عمل می‌کند اگرچه از ایده‌های داستانی‌اش استفاده‌ی حداقلی می‌کند و ظرفیت‌های کمدی هدررفته زیاد دارد. اجراهای بازیگران با توجه به تفاوت نوع تیپ‌ها و شخصیت‌هایشان با هم خوب کنداکت شده‌اند؛ البته تا زمانی که اغراق‌های بیش از اندازه‌ی آقای کیانیان، کار را مانند سکانس رقص با «شاهرخ» (ادای دین به سکانس جک رابیت اسلیمز فیلم داستان عامه‌پسند کوئنتین تارانتینو) تبدیل به فالش نکرده است! گاهی احساس می‌شود که فیلمساز نمی‌تواند هیجان یا ذوق خود در روایت کنترل کند و فیلم اصطلاحاً «تغییر فاز» غیرضروری می‌دهد و پراکنده‌گویی می‌کند اما در مجموع با کمدی قابل اعتنایی مواجه هستیم که متأسفانه از حمایت‌های رسانه‌ای که از کمدی‌های رقیب‌اش می‌شود برخوردار نیست!

 

 

کاوه قادری

 

خرداد ۱۴۰۴

 


 تاريخ ارسال: 1404/3/11
کلید واژه‌ها:

فرم ارسال نظرات خوانندگان

نام (ضروري):
نظر شما (ضروري):
كد امنيتي (ضروري) :
كد امنيتي تركيبي از حروف كوچك انگليسي است. توجه داشته باشيد كه كد امنيتي به كوچك و بزرگ بودن حروف حساس است.