کاوه قادری
در برادرم خسرو با اثری انتزاعی وابسته به تأویل مواجهیم که تمام آنچه به صورت معین و قابل عرضه ارائه می کند، صرفاً منحصر است در یک موقعیت اقامت برادری بیمار در خانه ی برادر بزرگترش که صرف این موقعیت، به لحاظ روایی کم متریال تر از آن است که بتواند یک فیلم بلند داستانی بی حفره و بدون خلأ را شکل دهد
برادرم خسرو تله فیلمی است که به لحاظ داستانی، گره افکنی و حتی شخصیت پردازی و فضاسازی، حتی تا پس از سپری شدن دقیقه ی انتهایی اش نیز شروع نشده و به بیان ساده تر، فیلم هنوز آغاز نشده پایان می یابد
به نظر می رسد برجسته ترین صفت و ویژگی درونی و بیرونی برادرم خسرو خاصیت تأویلی بودن بی حد و مرز، و البته فرامتنی آن است؛ اینکه نخستین اثر بلند احسان بیگلری، به ویژه به لحاظ داستان و درونمایه، تماماً یک «فیلم تأویل» است؛ فیلمی که ماهیت شخصیت اصلی، و روابط دراماتیک میان کاراکترهایش و اساس مسأله ی اصلی اش، نه از طریق رجوع به متن ، بلکه از طریق مکاشفه های خلق الساعه ی خارج از اثر و معناتراشی های فرامتنی می آید.
در واقع، تمام آنچه از موقعیت پردازی برای درام، و ایجاد منش برای شخصیت اصلی، به عنوان وظایف بایسته ی مؤلف فیلم می شناسیم، جملگی از مؤلف فیلم به مخاطب و احیاناً ذهنیات و حدسیات مخاطب تفویض می شود!
برای درک این ماهیت تماماً تأویلی فیلم نیز تنها کافی است تأملی کنیم در میزان انتزاعی بودن فراگیر درونمایه و شخصیت نگاری فیلم و اینکه در تمامی این زمینه ها، هیچ گاه با یک مورد چفت و بست دار که مشخصاً قابل شناسایی باشد مواجه نیستیم؛ گویی مؤلف فیلم به نحوی کاملاً تعمدی، با پراکنده ساختن، دامنه دار کردن و چندمنظوره سازی در این زمینه ها، می خواهد باب مکاشفه های خلق الساعه ی خارج از اثر و معناتراشی های فرامتنی را جهت پرمتریال تر جلوه دادن تألیف نزار و نحیف خود باز نگاه دارد.
دقیقاً از همین روی است که در برادرم خسرو، با درونمایه، و موقعیت مرکزی معین مواجه نیستیم؛ به گونه ای که این تم و درونمایه و مسأله و موقعیت، هم می توانند ناظر بر تضاد با جامعه ی پیرامونی باشند و هم درباره ی اختلاف مثلاً دارای پیشینه ی دو برادر، هم می توانند ناظر بر بیمار پنداشتن و فهم نشدن قهرمانی مثلاً دگرباش و متفاوت همچون مهمان ناخوانده و موجود غریب «ئی-تی» گونه توسط جامعه ی پیرامونی اش باشند و هم درباره ی برادری که صرفاً نمی تواند برادر بیمارش و بیماری او را تحمل کند و نهایتاً تصمیم می گیرد از شرش خلاص شود!
همین تشتت و به تبع آن سئوال برانگیز بودن (جهت باز نگاه داشتن باب تأویل های فرامتنی) را در روابط دراماتیک میان کاراکترها، شخصیت نگاری (به ویژه درباره ی «ناصر» و «خسرو») و شناسه پردازی های اثر نیز می توان یافت؛ به گونه ای که منشأ، و چرایی رفتار نامتعارف و خرابکاری های پلکانی و تصاعدی «خسرو» که چگونگی اش موتیف گونه و دائمی است، حتی تا پایان فیلم نیز مشخص نمی شود! آیا وی بیماری شیزوفرنی است؟ از محبت والدین محروم بوده؟ جامعه به او ستم کرده؟ می خواهد حال برادرش را بگیرد؟ آیا این ها را باید حدس زد؟! یا فرامتنی و خلق الساعه و خارج از اثر، معناتراشی و تأویل کرد؟! و اینکه اصلاً خود «خسرو» کیست؟ قهرمانی مثلاً دگرباش و متفاوت؟! یا مهمان ناخوانده و مثلاً موجود غریب اصطلاحاً «ئی-تی» گونه ای که نسبت به جامعه ی پیرامونی اش بیمار پنداشته می شود؟! صرف کنش هایی همچون بازی کامپیوتری نا به هنگام و بازی نامتعارف غذا پرتاب کردن سر میز شام با پسر خانواده، دعوت به رقص و آواز در مهمانی رسمی، آواز خواندن در خیابان و شکستن شیشه ی خودروی همسایه و بر هم زدن اتاق و کتابخانه و امثالهم که بدون پشتوانه ی شخصیتی و اصالت وقوع هستند و تنها هر مرتبه به صورت پلکانی و تصاعدی غلیظ تر می شوند یعنی شیدایی و گمگشتگی؟!
در این میان، تنگ خُلقی «ناصر» به عنوان برادر بزرگتر ناشی از چیست؟ فشار کار و زندگی؟! مسأله اش با «خسرو» ناشی از چیست و همچنین مسأله ی «خسرو» با او؟ صرف یکی-دو سکانس مشاجره ی بی علت که «خسرو» در آن به «ناصر» بگوید از ابتدا برای بابا خودشیرینی کردی و موقعیت بدست آوردی و تو و بابا نگذاشتید برای تحصیلات دانشگاهی رشته عکاسی بروم فرانسه و «ناصر» هم در جواب بگوید مفت خوری و توهمی شدی، کافی است؟ آیا «ناصر» از همان ابتدا تحمل «خسرو» را نداشته و از وی متنفر بوده؟ فشار وی برای بستری کردن «خسرو» ناشی از چیست؟ اگر می خواهد «خسرو» از خانه شان برود پس چرا هنگام ترک خانه توسط «خسرو»، مقاومت نشان می دهد و سپس آن میزان قرص های خواب آور را به قصد کُشت به «خسرو» می دهد؟ اصلاً فارغ از این رفتارهای بی علت العلل و فاقد اصالت وقوع و گاه حتی متضادی که جهت پایان نیافتن زودهنگام درام و تداوم موقعیت مرکزی آن به هر قیمتی رخ می دهد، چرا و چه سیر و پیشینه ای در داخل درام (و نه خارج از آن و برآمده از تأویل های فرامتنی) موجب می شود تا «ناصر» نخواهد «خسرو» از خانه زنده بیرون برود؟ آیا منشأ و چرایی واکنش های او به رفتار «خسرو» که هر مرتبه به صورت پلکانی و تصاعدی غلیظ تر می شود را هم باید حدس زد؟!
از این همه می توان دریافت که با اثری انتزاعی وابسته به تأویل مواجهیم که تمام آنچه به صورت معین و قابل عرضه ارائه می کند، صرفاً منحصر است در یک موقعیت اقامت برادری بیمار در خانه ی برادر بزرگترش که صرف این موقعیت، به لحاظ روایی کم متریال تر از آن است که بتواند یک فیلم بلند داستانی بی حفره و بدون خلأ را شکل دهد؛ به انضمام تعدادی کارت پستال افقی و عمودی از «خسرو» که جدا افتاده از درام مرکزی عینی اثر است و همچنین خرده داستان های میان «ناصر» و همسرش و مسأله ی بیماری همسر و اصرار «ناصر» برای دور نگاه داشتن او از مطب که به لحاظ تماتیک و درونمایه ای، نسبت و ارتباطی با درام مرکزی ندارد؛ جز اینکه درام مرکزی را شلوغ و متشتت می کند و تنها آورده ی عینی اش، استخراج یکی-دو شناسه ی بی کارکرد برای کاراکتر «ناصر» نسبت به خط سیر اصلی درام مرکزی است.
اما جالب اینکه حتی همین اندک داده ی درام نیز از پایان یافتن مدون عاجز است و دچار «پایان باز» یا به بیانی صریح تر، «بی پایانی» می شود؛ آن هنگامی که موقعیت مرکزی که تمام هستی و موجودیت درام اساساً بر مبنای آن شکل گرفته، نیمه کاره و بلاتکلیف رها می شود و در واقع، مؤلف فیلم از ادامه ی داستان گویی و روایت اش و به تبع آن، از ادامه دادن فیلم اش استعفا می دهد و حتی دست مخاطب از اینکه ببیند عکس العمل «خسرو» پس از پی بردن به تلاش برادر بزرگتر برای کشتن اش چیست نیز در حنا می ماند! یعنی آیا این یکی را هم باید ما تأویل کنیم؟! اصلاً چطور است فیلمساز محترم فیلم نسازند و فقط ما تأویل کنیم و محصول آن تأویل را فیلم فیلمساز به حساب آوریم!
این همه، سوای بررسی ساختار روایی اثر است که اگر قرار به انجام اش باشد، در یک کلام باید گفت که برادرم خسرو تله فیلمی است که به لحاظ داستانی، گره افکنی و حتی شخصیت پردازی و فضاسازی، حتی تا پس از سپری شدن دقیقه ی انتهایی اش نیز شروع نشده و به بیان ساده تر، فیلم هنوز آغاز نشده پایان می یابد؛ به گونه ای که موقعیت نیم خطی اقامت اجباری برادر بیمار در خانه ی برادر بزرگترش، از همان ابتدا تا انتها، به صورت یکنواخت و ساکن و صرفاً بر مبنای تشدید تصاعدی کنش های خرابکارانه ی «خسرو» در مقابل تشدید پلکانی واکنش های خشن «ناصر» به پیش می رود و در این میان، نه نقطه عطفی وجود دارد که روایت را وارد مرحله ی جدیدی کند و فیلم را به لحاظ داستانی وارد پرده ی داستانی بعدی کند و نه حتی حادثه ی محرک داستانی وجود دارد که خط سیر اصلی درام مرکزی را دارای اعوجاج و فراز و فرود کند و این همه یعنی فیلم هنوز به لحاظ داستانی و دراماتیک کلید نخورده و آغاز نشده و در همان پرده ی اول نود دقیقه ای اش نیز تمام می شود!
کاوه قادری
خرداد ۱۳۹۶
در همین رابطه دیگر نقدهای کاوه قادری را بر فیلمهای مهم سینمای ایران، در سایت پرده سینما بخوانید
انتشار مقالات سایت "پرده سینما" در سایر پایگاه های اینترنتی ممنوع است. |
|