کاوه قادری
خوب بد جلف به عنوان نخستین اثر پیمان قاسم خانی، فیلم خوش ساخت، خوش رنگ و لعاب، عامه پسند، کم و بیش خوش قریحه و به غایت مفرحی است که اگرچه بیش از اندازه روی بازتکرار الگوی خودهجوی بلاهت گونه ی پژمان جمشیدی و سام درخشانی برگرفته از سریال پژمان و کل کل های کلامی و رفتارهای گاه «لورل و هاردی» نمایانه و گاه «پت و مت» بازانه این دو حساب بازکرده اما کوشیده با قراردادن این خودهجوی در موقعیت های مختلفی که به لحاظ روایی، پرگستره تر و به لحاظ نمایشی، پرمتریال تر از سریال پژمان هستند، به آن تنوع دهد و از یکنواختی و کلیشه ای شدن اش جلوگیری کند و وجود همین تنوع، برای حفظ طراوت و شادابی فصول ابتدایی فیلم که وظیفه ی معرفی اولیه ی جهان فیلم و کاراکترها و مسأله ی فیلم را دارند، کافی است؛ طراوت و شادابی که البته در کنار سرزنده بودن لحن، بیان مفرح، جذابیت پیشامدها و پویایی وقوع شان، مخاطب حتی بیرون از فیلم را نیز به درون پرده ی سینما و داخل جهان فیلم، هُل می دهد و او را با ماجراهای ایجاد شده توسط دو کاراکتر اصلی مان درگیر می کند؛ که همین نحوه ی ارتباط سازی سریع و صریح و قوی با مخاطب، آن هم از همان زمان آغاز فیلم، از برجسته ترین امتیازات روایی فیلم است؛ خاصه برای یک کمدی داستانی پرپیچ و خم که در آن، حفظ ارتباط مخاطب با سیر داستانی، از ملزومات اساسی است.
در ادامه نیز موقعیت محوری و پیشامدسازی، دستور کار اصلی در حرکت فیلمنامه است و با اتکا به ایجاد پی در پی چالش ها و گره ها و وارد کردن کاراکترهای بیشتر به ماجراهای فیلم، سیر داستانی فیلم، پیشبرد طولی می یابد، به مسیر فیلم، ریتم و ضرباهنگ سریع و انرژی جنبشی فزاینده تزریق می شود و جذابیت و کششی ایجاد می شود که فیلم تا پایان برای مخاطب، گرم و گیرا و در عین حال، شیرین و شاداب باقی می ماند و در طول بیش از 100 دقیقه رویدادمحوری و رویدادپردازی اش، دچار خلأ داستانی نمی شود.
*****
به نظر می رسد یکی از علل حصول این گیرایی، سرزندگی، تحرک و باروری که در کمدی خوب بد جلف، برخلاف یکنواختی، کرختی، سکون و نارسی فیلمنامه های متأخر پیمان قاسم خانی همچون طبقه حساس ایجاد شده، در این نکته نهفته باشد که تبحر و بلدی اصلی قاسم خانی به عنوان یک کمدی نویس، بیشتر در نگارش فیلمنامه های کمدیِ با الگوهای متعارف و کلاسیک است که ظهور و بروز می کند؛ به گونه ای که در این زمینه، اگر نگاهی به کم و کیف کارنامه ی فیلمنامه نویسی پیمان قاسم خانی بیندازیم، به راحتی درمی یابیم که هرگاه او به پیروی از مشی مرسوم در کمدی نویسی کلاسیک، به خلق رویدادها و پیشامدهای پی در پی و قرار دادن شوخی نویسی های کلامی و شخصیتی و موقعیتی اش در سیر و بستر داستانی فعال و پرتحرک روی آورده، حاصل اش فیلمنامه های پویایی همچون مارمولک، مکس، ورود آقایان ممنوع، سن پترزبورگ و همین خوب بد جلف شده؛ اما هرگاه او به سمت تجربه های کمتر شناخته شده تر و پیاده سازی الگوهای روایت «خرده پیرنگ» یا «ضدپیرنگ» رفته و کوشیده به پیروی از مشی مرسوم در داستان نویسی مدرن، کمدیِ با تنها یک طرح داستانی و موقعیت ایجاد شده خلق کند و همان را بسط دهد و به پیش ببرد، حاصل اش فیلمنامه ای همچون طبقه حساس شده که در همان یک-سوم ابتدایی اش از رمق می افتد، به یک فیلم کوتاه بیخودی ممتد شده بدل می شود و حتی در آن معلوم نیست ساختار روایی، منطبق بر ساختار فیلمنامه ای سه پرده ای است یا طابق و نعل ساختار فیلمنامه ای دو نیمه ای. حال در خوب بد جلف، قاسم خانی دوباره جهان و سبک روایی را انتخاب کرده که مختصات و اقتضائات آن را به خوبی می شناسد، برخوردهای درونی و بیرونی آن را بارها تجربه کرده، با نوع شخصیت پردازی و نحوه ی موقعیت سازی آن به خوبی آشناست، به عنوان فیلمنامه نویس، بیش از یک دهه در آن زیست کرده و حتی با وجود نخستین تجربه ی فیلمسازی اش، می توان گفت این همان میزانسن آشنای اوست که مدتهاست فیلمنامه نویس ما بلدی لازم را در خلق آن کسب کرده؛ و این ها همان علل اصلی حرکت روان و ماهرانه ی او در روایت داستان این فیلم هستند و به تبع شان، ایجاد آن گیرایی، سرزندگی، تحرک و باروری.
*****
علاوه بر این ها، خوب بد جلف به لحاظ جنس کمدی، ترکیبی از کمدی کلامی و کمدی موقعیت است که البته در ساختار روایی اش، مبتذل و سبُک نمی شود و علت اصلی این عدم ابتذال و نقطه ی تمایزی که فیلم با کمدی های مبتذلی همچون سلام بمبئی یا گشت 2 دارد، در این است که برای کمدی کلامی و کمدی موقعیت اش، ایده، فکر، طراحی و برنامه دارد و صرفاً روی مانکن محوری، تین ایجرگرایی، دختربازی، بددهنی، بزن و بکوب و موارد از این قبیل، حساب باز نکرده. در کمدی کلامی، قوه ی سازنده و منشأ حرکت، همان «رفتار-گفتار»های خودهجوگونه ی دو کاراکتر اصلی است و در کمدی موقعیت نیز برنامه ی پیش برنده، «هجو موقعیت»سازی است؛ به مدد بازی با موقعیت، اگزجره سازی از برخی حالات و پیشامدهای آن و دستکاری عامدانه ی عناصر متعارف موقعیت در آن، که جملگی موجب تولید «کمدی هجو» می شوند؛ البته با تم و به سبک «کمدی هجو»های متأخر سینمای جریان اصلی همچون جاسوس پُل فیگ یا آدم های زیبا شین بلک. وجود همین «کمدی هجو» است که با وجود ظاهراً باری به هر جهتی به نظر رسیدن علت و معلولی شکل گیری و پیشبرد و به ثمر رساندن موقعیت ها، به این موقعیت ها در داخل جهان فیلم، پیش زمینه و پشتوانه و اصالت وقوع می دهد؛ چرا که وقایع، براساس یک سبک و نقشه و الگوی مشخص روایی و ساختاری به پیش می روند.
*****
به فیلم اول پیمان قاسم خانی البته می توان نقصان هایی نیز وارد کرد؛ برای نمونه، اینکه فیلم در مراحل میانی اش به لحاظ روایی و حرکتی دچار «فروکش» می شود و در ریتم سازی فیلم، بالانس و توازن مساوی وجود ندارد و توجه ضرباهنگ آفرینی سریع و پرموقعیت و پرگره و پرچالش بودن فیلم، بیشتر روی پرده های اول و سوم فیلمنامه متمرکز بوده است؛ و یا به عنوان یک نمونه ی دیگر از نقصان های فیلم، اینکه روی حرکت بینی مخاطبان دارای دقت کمتر در تماشای فیلم (مخاطبانی معمولاً چیپس یا پفک به دست و لاینقطع در حال صحبت با بکدیگر که به سبب عدم تمرکزشان، متوجه گفتارها و کمدی کلامی فیلم نمی شوند و از کمدی موقعیت فیلم هم صرفاً میزان گل درشتی حرکت را می بینند) آنقدر حساب باز شده که گاه اغراق در حرکات، از اندازه ی لازم اگزجره سازی جهت هجوآفرینی فراتر می رود؛ به گونه ای که توازن بایسته ی صحنه را بهم می زند، ضدحس و ضدلحن عمل می کند، جنس اینگونه حرکات را لوس و فلسفه ی نهفته در اینگونه حرکات را لوث می کند و فیلم را ساده تر از آنچه واقعاً هست نشان می دهد؛ البته در مواردی معدود.
*****
با این همه، در میان انبوهی از فیلم های بیخودی و زورکی تلخ و ترش سال 95-96 سینمای ایران که از فرط مضحک بودن آن تلخی و ترشی های تحمیلی، می توان به آن فیلم ها خندید، خوب بد جلف پیمان قاسم خانی، فیلمی «حال خوب کن» و از معدود آثاری است که می توان نه به آن، بلکه با آن خندید و شاید بتوان آن را به ویژه در قیاس با کمدی هایی از جنس گشت 2، تنها کمدی ایده مند سال 95-96 سینمای ایران دانست.
کاوه قادری
اسفند 1395
در همین رابطه دیگر نقدهای کاوه قادری را بر فیلمهای مهم سینمای ایران، در سایت پرده سینما بخوانید
انتشار مقالات سایت "پرده سینما" در سایر پایگاه های اینترنتی ممنوع است. |
|