پرده سینما

زیست طلبی جمعی و آشنایی زدایی نسبت به عُرف ژانر؛ نگاهی به فیلم «ویلایی ها» ساخته منیر قیدی‎

کاوه قادری


 

 

 

 

 

 

 

 

 

یادم می آید زمانی که برای نخستین بار، فیلم ابد و یک روز را در فجر  سی و چهارم تماشا می کردم، نخستین سکانسی که از من دلربایی کرد و یکی از مهم ترین سکانس های تمام طول فیلم، سکانس تلاش دسته جمعی تک تک اعضای خانواده برای جمع آوری موادمخدر به جا مانده از محسن و امحایشان پس از دستگیری محسن بود. در این سکانس، میان تمام آن آدم هایی که در باطن حتی چشم دیدن یکدیگر را هم نداشتند، یک روح جمعی برقرار شده بود، یک کار گروهی، همبستگی و کوشش همگانی در خدمت یکدیگر که آنقدر «دلنشین» و عینی و با اصالت بود که می شد حتی فقط و فقط به همان یک دلیل، آن آدم ها و آن خانه و آن محیط را دوست داشت و آن ها را نسبت به خود سمپاتیک دانست.

حال در فیلم منیر قیدی، تقریباً در تمام سکانس های جمعی، این روح جمعی را با حس و حال، به عینه می توان میان آدم هایی یافت که لزوماً و ظاهراً عضو یک خانواده نیستند اما عملاً و باطناً به مثابه یک خانواده ی منسجم و مستحکم و بهم پیوسته عمل می کنند

 

 

منیر قیدی جنگ را نه برای صرفاً جنگ، که برای زیست برگزیده و از دستمایه ی جنگ و آثارش که هم عشق و هم شادی و هم عزا و هم همبستگی و... است، در بسته ای کامل تحت عنوان «زندگی» بهره برده است

 

 

لانگ شات های پایانی فیلم از جاده ای پرپیچ و خم در طبیعتی بکر و اتومبیلی در حال گذر از این مسیر، به سبک فیلم های باد ما را خواهد برد و زندگی دیگر هیچ مرحوم عباس کیارستمی است و در ستایش درونمایه ی این آثار است مبنی بر اینکه : زندگی ادامه دارد.

 

 

 

 

ویلایی ها ساخته منیر قیدیویلایی ها، نخستین فیلم منیر قیدی را شاید حتی بتوان بهترین «فیلم اول» یک فیلمساز زن در سینمای ایران دانست، فیلمی که فیلم «شخصیت-موقعیت» است.

ویلایی ها فیلم جمع محوری است که با توجه به سبک متبوع اش، بسیار درست و با اصالت بنا شده؛ هم به لحاظ روایی، هم به لحاظ تصویری و هم به لحاظ نمایشی. اما ابتدا مشخص کنیم که ویلایی ها، جمع محوری اش را براساس کدامیک از سبک های رایج «فیلم جمعی» بنا می کند و به پیش می برد؟ سبکی که همچون فانی و الکساندر اینگمار برگمان، هفت سامورایی آکیرا کوروساوا و دره ی من چه سرسبز بود جان فورد، ناظر بر تمرکزبخشی کامل روی تک تک کاراکترها، شناسه سازی و شناسه پردازی های متعدد و متنوع در مورد هر کدام شان است؟ و در این راستا به هر «شخصیت» داستان مستقل با روایت مفصل و دارای فرجام اختصاص می دهد؟ یا سبکی که همچون رزمناو پوتمکین سرگئی آیزشتاین، آمارکورد فدریکو فلینی و اعماق اجتماع آکیرا کوروساوا، ناظر بر شخصیت پردازی بریده بریده و نگاه به کل کاراکترها در قالب یک کلیت واحد است؟

با توجه به نوع شخصیت پردازی ویلایی ها که منهای دو-سه کاراکتر، در قبال باقی کاراکترها گزیده گوی است و میزان سهم موجز و مختصری که دوربین و درام مرکزی در قالب لحظه نگاری ها و داستان های فرعی اش به باقی کاراکترها (منهای دو-سه کاراکتر اصلی اش) اختصاص می دهد، این «فیلم جمعی» را باید از سنخ سبک اعماق اجتماع آکیرا کوروساوا دانست و نه از سنخ سبک هفت سامورایی او؛ ویلایی ها یک «فیلم جمعی» است با نگاه به کل کاراکترها در قالب یک کلیت واحد.

 

*****

این جمع محوری، فقط در تعدد کاراکترها نمود ندارد و حتی با وجود اینکه درام تقریباً به مساوات تمام شخصیت ها شکل گرفته و خرده داستان ها، هر کدام از این شخصیت ها را به اندازه ی اقتضای درام، در حد یک عضو از قهرمان جمعی به ما می شناساند، باز هم نمود این جمع محوری را باید در مواردی فراتر از این ها جُست؛ در میزانسن های جمعی و چند نفره؛ اینکه اغلب میزانسن ها، نماهای مدیوم و لانگ دارند و اغلب قاب ها با پوشش چند نفره بسته شده اند تا محیط جمعی و گروهی را فضاسازی و نمایش دهند؛ و حتی نماهای نزدیک و متوسط نزدیک و قاب های کوچک تر هم اغلب به گونه ای است که در عمق میدان شان، تکثر حضور آدم های غیر از شخصیت هدف نیز مشاهده باشد، تا همان رویه ی نگاه بر هر کاراکتر به مثابه قطعه ای از پازل در روایت، در تصویر و نمایش نیز حاکم شود.

 

*****

 

ویلایی ها ساخته منیر قیدیاین جمع محوری را البته به ویژه به لحاظ درونمایه ای، در کنش و روح جمعی زندگی نهفته در اثر نیز می توان یافت. یادم می آید زمانی که برای نخستین بار، فیلم ابد و یک روز را در فجر  سی و چهارم تماشا می کردم، نخستین سکانسی که از من دلربایی کرد و یکی از مهم ترین سکانس های تمام طول فیلم، سکانس تلاش دسته جمعی تک تک اعضای خانواده برای جمع آوری موادمخدر به جا مانده از محسن و امحایشان پس از دستگیری محسن بود. در این سکانس، میان تمام آن آدم هایی که در باطن حتی چشم دیدن یکدیگر را هم نداشتند، یک روح جمعی برقرار شده بود، یک کار گروهی، همبستگی و کوشش همگانی در خدمت یکدیگر که آنقدر «دلنشین» و عینی و با اصالت بود که می شد حتی فقط و فقط به همان یک دلیل، آن آدم ها و آن خانه و آن محیط را دوست داشت و آن ها را نسبت به خود سمپاتیک دانست.

حال در فیلم منیر قیدی، تقریباً در تمام سکانس های جمعی، این روح جمعی را با حس و حال، به عینه می توان میان آدم هایی یافت که لزوماً و ظاهراً عضو یک خانواده نیستند اما عملاً و باطناً به مثابه یک خانواده ی منسجم و مستحکم و بهم پیوسته عمل می کنند؛ همه دست به دست هم برای شادی، همه دست به دست هم برای همدردی و تسلی و دلداری، همه دست به دست هم برای عزاداری، همه دست به دست هم برای یاری یکدیگر، حتی به هنگام فرار از بمباران و رسیدن به پناهگاه، همه دست به دست هم برای کار و زندگی؛ نگاه کنید به برخوردها، پیشامدها و موقعیت های دراماتیک جمعی و گروهی که در روایت و نمایش، جملگی نه با رویکرد کنش بینی و کنش محوری فرمولی و جبری، که با رویکرد زیستن با حالات و موقعیت ها در قالب تمرکز بر لحظات گذار و میانه ی موقعیت ها پرداخته می شود؛ نگاه کنید به سکانس های گِل مالی کردن ماشین رزمنده ای که دوباره عازم جبهه است؛ نگاه کنید به سکانسی که در یکی از بمباران ها، در شرایطی که هیچکس به پناهگاه نمی رسد، همگی وسط میدان با چادرهایشان همدیگر را می پوشانند؛ نگاه کنید به سکانسی که همه کنار یکدیگر، خانه را مرمت و رنگ آمیزی می کنند؛ نگاه کنید به سکانس های با هم لباس دوختن، وسایل رزمنده ها را تهیه و آماده کردن و حتی تلویزیون دیدن و نخود و لپه پاک کردن؛ و نگاه کنید به سکانسی که راهبر جمعی (کاراکتر پریناز ایزدیار) چگونه متین و با وقار برای شوهرش عزاداری می کند (کوشش می کند برای رفاه حال دیگران، غم خود را با دیگران شریک نکند، به گوشه ای می رود و حتی گریه هم نمی کند) و جمع چگونه دورش جمع شده و با او «هم عزا» می شوند؛ جملگی در میزانسن ها و نماها و قاب هایی جامع به لحاظ گستره ی نمایشی که در روایت دیداری نیز تمام اطراف موقعیت مدنظر و کاراکترهای حاضر در آن ها را پوشش می دهند.

 

*****

 

پوستر فیلم ویلایی ها ساخته منیر قیدیاین روح و حرکت جمعی، گویی حتی به فضا، اتمسفر، پیرامون و محیط اثر نیز سرایت می کند؛ نگاه کنید به سکانس «هم عزایی» کاراکتر طناز طباطبایی با کاراکتر پریناز ایزدیار و وزش بادها و به حرکت درآمدن برگ ها و روان شدن آب ها به هنگام این «هم عزایی» و اینکه به لحاظ روایی و تصویری و نمایشی، چه پیوند تماتیک و درونمایه ای درخشانی با این «هم عزایی» و مهم تر از آن «همبستگی» و «همزیستی» ایجاد شده؛ گویی محیط هم در یک «همبستگی» و «همزیستی»، با این «هم عزایی»، همدل و همراه شده است.

 

 

*****

 

این روح جمعی زندگی که محور روایی و تصویری فیلم شده، البته موجب نمی شود تا تفاوت ها و تضادهایی که میان هر کدام از اعضای جمع بروز و ظهور می کند، از روایت تصویری و نمایشی اثر جا بماند؛ برای نمونه، به یاد بیاورید سکانسی را که اتومبیلی، پدر یکی از خانواده ها را به آغوش فرزندانشان باز می گرداند؛ وضعیت یکسان است؛ اتومبیلی آمده و پدری را آورده؛ اما حالت ها برای هر کدام از اعضای جمع، متفاوت است؛ خانواده ای خوشحال از بازگشت پدرشان و خانواده ای دیگر نگران از عدم بازگشت پدرشان؛ این حس های متضاد را می توان در یک میزانسن برابر و قاب تقسیم شده میان دو خانواده، هنگام استقبال از کاراکتر صابر ابر مشاهده کرد.

 

*****

 

الحق که خانم منیر قیدی به بسیاری از ظرفیت های بالقوه ای که می تواند از ژانر جنگی ساطع شود توجه کرده؛ او جنگ را نه برای صرفاً جنگ، که برای زیست برگزیده و از دستمایه ی جنگ و آثارش که هم عشق و هم شادی و هم عزا و هم همبستگی و... است، در بسته ای کامل تحت عنوان «زندگی» بهره برده است؛ و از قضا نحوه ی روایی، تصویری و نمایشی زیستنی و لحظه نگارانه ی فیلم و تمرکز فیلمنامه و میزانسن روی نقاط پراکنده و منقطع اوقات آدم ها و تجمیع پیوسته شان کنار یکدیگر نیز در خدمت همین مفهوم «زندگی» است؛ کمااینکه نه فقط درونمایه، که پیشنهاد فیلم و مؤلف فیلم نیز «زندگی» است؛ آن هنگامی که در یک ادای دین، لانگ شات های پایانی فیلم از جاده ای پرپیچ و خم در طبیعتی بکر و اتومبیلی در حال گذر از این مسیر، به سبک فیلم های باد ما را خواهد برد و زندگی دیگر هیچ مرحوم عباس کیارستمی است و در ستایش درونمایه ی این آثار است مبنی بر اینکه : زندگی ادامه دارد. این ستایش زندگی در فضاسازی «دلنشین» فیلم نیز نمود دارد؛ آن هنگامی که عناصر طبیعی پیرامون این زندگی، در یک مشی زیستن وار همه جانبه، در جای جای میزانسن ها حضور دارند و با انتخاب نماها و قاب بندی های درستی که صورت گرفته، مناظر طبیعت، تا جایی که ممکن بوده کات نخورده و حذف نشده است.

 

*****

 

ویلایی ها ساخته منیر قیدیدر این میان البته یک نقصان در فیلم منیر قیدی به چشم می خورد که این اثر را از چهار ستاره شدن، کمی دور می کند؛ و آن اینکه در طول این مسیر روایی، تصویری، دقایقی وجود دارد که در آن احساس می شود کمی گسستگی در سیر داستانی به وجود آمده، پیوستگی داستانی تمام و کمال نبوده و انگار کات خوردن داستان احساس می شود و سیر داستانی را کمی اپیزودیک جلوه می دهد.

با این همه اما منیر قیدی این نکته ی مهم را نیز دریافته که در دو دهه ی اخیر، برترین، محبوب ترین، خوش قریحه ترین و کارآمدترین آثار سینمای دفاع مقدس ما، عمدتاً از میان آثاری بوده اند که نسبت به شمایل و شناسه های عُرفی این ژانر، آشنایی زدایی کردند؛ از عقاب ها ساموئل خاچکیان به سبب آشنایی زدایی در نوع قهرمان پروری و رویدادمحوری، دیده بان و مهاجر ابراهیم حاتمی کیا به سبب آشنایی زدایی در جنس شخصیت اصلی و موقعیت مرکزی شان و سفر به چزابه رسول ملاقلی پور به سبب آشنایی زدایی در شمایل و شاکله جهان فیلم (به ویژه از منظر جریان سیال ذهن و درهم ریختگی زمانی و مکانی و دخالت عناصر گذشته و حال در یکدیگر) گرفته تا لیلی با من است کمال تبریزی به سبب آشنایی زدایی در لحن و مختصات ژانر (به ویژه از منظر ایجاد ژانر تلفیقی کمدی-جنگی در سینمای ایران برای نخستین بار)، دوئل احمدرضا درویش به سبب آشنایی زدایی در بخش نمایشی و اکشن و ایستاده در غبار محمدحسین مهدویان به سبب آشنایی زدایی در تصویرسازی و صداپردازی. حال، در ویلایی ها نیز منیر قیدی از نوع و جغرافیای موقعیت مرکزی واقع در جنگ و شخصیت ها و آدم های هدف درام جنگی، آشنایی زدایی کرده و با دستمایه قرار دادن وضعیت سینوسی پشت صحنه ی میادین جنگ (و در واقع، «اتاق انتظار» خانواده ها در جنگ) و محوریت دادن به روحیات گاه متلاطم و گاه صبور زنانه در چنین وضعیتی، به موقعیت های داستانی و دیداری کم و بیش ناب و کمیابی دست یافته که توانسته اند مجموعاً درامی زیست طلب و آشنایی زدا نسبت به شمایل و شناسه های عُرفی ژانر «دفاع مقدس» را رقم بزنند؛ درامی که البته در شکل دهی فراز و فرودهای موقعیتی اصلی اش، می توانست متنوع تر و پرگستره تر از اکتفا کردن به بمباران های ناگهانی خانه ها و رفت و آمدهای پیک های حاوی خبر شهادت یا زخمی شدن رزمندگان عمل کند.

 

 

 

کاوه قادری

 

خرداد ۱۳۹۶

 

 

 

در همین رابطه دیگر نقدهای کاوه قادری را بر فیلمهای مهم سینمای ایران، در سایت پرده سینما بخوانید

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


 تاريخ ارسال: 1396/3/17
کلید واژه‌ها:

نظرات خوانندگان
>>>کامران:

کاش تبلیغ بهتری براش میشد. متاسفانه تیزرهاش خیلی اخته است و حس ترغیب به وجود نمیاره برای تماشاچی که فیلمو نمی شناسه که بره سینما

5+0-

شنبه 20 خرداد 1396



>>>...:

چرا فیلم در فروش ناموفق بود؟

0+2-

جمعه 19 خرداد 1396



>>>میلاد:

نقد خوبی بود

4+0-

جمعه 19 خرداد 1396



>>>عبدالله:

بهترین فیلم زنانه سینمای جنگی ایران

6+0-

پنجشنبه 18 خرداد 1396



>>>امیربهادر:

با مسئله روح جمعی که توی نقدتون گفتید خیلی موافقم وبا دیدگاه شماکه اینکه این فیلم یاداور فیلمهای استاد کیارستمی هستش خیلی خوشحال شدم

10+0-

پنجشنبه 18 خرداد 1396



>>>nasim:

این فیلم فوقالعاده بود.ممنون ازنقدخوبتون

11+0-

پنجشنبه 18 خرداد 1396




فرم ارسال نظرات خوانندگان

نام (ضروري):
نظر شما (ضروري):
كد امنيتي (ضروري) :
كد امنيتي تركيبي از حروف كوچك انگليسي است. توجه داشته باشيد كه كد امنيتي به كوچك و بزرگ بودن حروف حساس است.