پرده سینما

درست وقتی فکر میکنی هیچی از این بدتر نمیشه، سیگارت هم تموم میشه! نقد و بررسی فیلم «کارول» ساخته تاد هاینس

موحد منتقم

 






 

 


 

نقد و بررسی فیلم کارول ساخته تاد هاینس

 

 

Carol (2015)

 

 

کارول ظرفیت عجیب انسان ها برای صدمه زدن و شِفا دادن را نشان می دهد. اینکه انسان باید به حرف دل اش گوش کند یا حرف مردم؟ شخصیت های این فیلم این قدرت را دارد که به حرف دلشان گوش کنند.

 

 

کارول فیلمی استادانه درباره پیچ و خم های کاراکترهای انسانی، انتخاب های اخلاقی، طبیعت بشری، و سرنوشت است، و در پایان این موضوع را مطرح می کند که در نهایت این «ما» هستیم که انتخاب می کنیم چگونه زندگی کنیم، نه جامعه و مردم و...

 

 

پوستر فیلم کارولصدای سوت قطار در پسزمینه تاریک فیلم به صدا در می آید. قطار متوقف می شود و ما و مسافران از قطار پیاده و وارد آمریکای دهه پنجاه می شویم. همه در حال جنب و جوش هستند. شبی بارانی است و در آن شب بارانی ما وارد یک رستوران شیک می شویم که دو خانم زیبا به نام های تِرز (رونی مارا)  و کارول (کیت بلانشت) روبه روی هم نشسته اند. ورود مردی غریبه خلوت آنها را به هم می زند. کارول آن دو را تنها می گذارد که به مهمانی بروند. ترز از پشت شیشه های بخار کرده دارد به نمای تاریک شهر و رفت و آمد های عادی مردم نگاه می کند و به این فکر می کند که آیا او هم یکی از همین افراد عادی است یا...

کارول بر اساس رمانی جنجال برانگیز به نام «بهای نمک» که در سال ۱۹۵۲ توسط خانم پاتریشیا های اسمیت نوشته شده است، ساخته شده. این رمان در دهه ی پنجاه به دلیل مضمون جنجالی اش که حول یک رابطه نامعمول می گذشت، نقدهای متفاوتی را دریافت کرد و در مجموع یکی از رمان های پر سر و صدای تاریخ ادبیات قرن بیستم شد، که حتی در سالهای بعد نیز به نوعی اجازه انتشار مجدد پیدا نکرد.

تاد هاینس در مقام کارگردان، فیلم کارول را در حال و هوای فیلم قبلی اش یعنی دور از بهشت ساخته است. آن فیلم درباره زوجی بود که از بیرون ایده آل به نظر می رسیدند (در دهه پنجاه میلادی زندگی می کردند)، اما به واقع آنها زوجی ناخوشنود و بی ثبات بودند. کارول هم درباره زنی با همین نام است که از بیرون بسیار جذاب و خوش مشرب و اجتماعی است، ولی وقتی وارد زندگی خصوصی او می شویم درمی یابیم زندگی بسیار متزلزلی دارد.

ترز در فروشگاه اسباب بازی فروشی کار می کند. شب کریسمس است و خانواده های مختلف برای خرید شب عید وارد فروشگاه می شوند. ترز در حین کار ناگهان نگاه اش متوجه زنی مسن ولی جذاب می شود که در کنار اسباب بازی قطار ایستاده است. زن جلو می آید و سفارش عروسک خاصی برای دخترش می دهد. ولی  فروشنده می گوید از آنها تمام کرده است و به جایش می تواند قطار اسباب بازی که فروشگاه تازه آورده است برای دخترش بخرد. کارول زندگی نا خوش آیندی دارد و با وجود علاقه زیاد همسرش به او، قصد دارد از همسرش جدا شود و شب کریسمس را با دخترش جشن بگیرد. ترز در فروشگاه متوجه می شود دستکش کارول آنجا جا مانده و آن را به آدرس کارول می فرستد. کارول برای تشکر او را به شام دعوت می کند و روز به روز این دو به یکدیگر نزدیک می شوند...

داستان فیلم کاملاً یک خطی و ساده است؛ اما نوع  پرداخت به جزئیات تأثیر شگرفی بر ارزش های هنری فیلم گذاشته است. این فیلم از همان نوع فیلم های فصل اسکار است که تقریبا از لحاظ فنی هیچ کمبودی ندارد.

فیلمنامه قدرتمند خانم فیلیس نگی به آرامی وارد زندگی این دو نفر می شود و باعث می شود پیش بینی هایی شما درباره این دو غلط از آب دربیاید. تا زمانی که از زندگی خانوادگی کارول به عنوان مادری وفادار و همسری ناراضی که در شرف از دست دادن حق حضانت تنها فرزندش است با خبر نمی شویم، فکر می کنیم او زن جذاب، هوسباز و خطرناکی است؛ ولی پس از شناختی که از او پیدا می کنیم، تمامی این حدس و گمان ها از بین می رود. کارول و ترز از نظر شخصیت دقیقاً مقابل هم قرار می گیرند. کارول شخصیت محکم و مقتدری دارد و بسیار خوش مشرب است ولی ترز شخصیتی خجالتی دارد که به همه پیشنهادها پاسخ «بله» می دهد، و در انتها خودش هم می گوید «از خودم متنفرم که همه چیز را بدون فکر قبول می کنم.»

 پوستر فیلم کارول ساخته تاد هاینستاد اینس برای به تصویر کشیدن احساسات دو طرفه ترز و کارول، آنان را در انواع و اقسام موقعیت های قابل درک و روزانه قرار می دهد تا تماشاگر بتواند درک بهتری از این رابطه و لایه های مختلف آن بدست آورد.

 وقتی کارول و ترز در خانه هستند ناگهان شوهر کارول از راه می رسد و بچه اش را به زور با خود می برد. کارول مقاومت می کند و می گوید «پس جشن کریسمس من و دخترم چی می شه؟» شوهرش بی تفاوت است و به کارول می گوید «بیا با ما به سفر بریم» ولی او نمی رود و در پاسخ دخترش که می گوید «ما در ماشین جا داریم. چرا نمی آیی؟» می گوید «می خوام وقتی بابا نوئل می آد کادو تولدت را ازش بگیرم.» شوهرش دوباره به کارول التماس می کند که با آنها بیاید، ولی او نمی رود. وقتی بر می گردد سیگارش تمام شده و  به ترز می گوید: «درست وقتی فکر میکنی دیگه هیچی از این بدتر نمیشه، سیگارت هم تموم میشه!» آن دو به جای ماندن در خانه تصمیم می گیرند به مسافرت بروند. در شب سال نو! ولی کجا؟ کارول به او می گوید: هر جا که ماشین ما رو ببره.

دوربین ادوارد لچمن در فیلم  به عنوان نگاه سوم شخص غایب که همان بیننده  است عمل می کند. در ماشین و در هنگام سفر در صندلی عقب قرار دارد و انگار ما به همراه آن دو، از صندلی عقب داریم نگاهشان می کنیم. در خیابان ها و کافه ها ما داریم از پشت شیشه ی بخار کرده آن دو را می بینیم. و در خانه و هتل ها گویی بیننده دارد به صورت مخفی تماشایشان می کند. فیلمبرداری ادوارد لچمن یک کلاس درس بی نظیر برای هر علاقه مند به فیلمبرداری است. قاب بندی های درست و به جا در انتقال مفهوم فیلم به مخاطب  کمک بسیاری می کنند.

تا اینجای کار در سال 2015 شاهد سه فیلمبرداری خارق العاده در سه فیلم خارق العاده بوده ایم. مکس دیوانه: جاده خشم، بازگشته و حالا کارول. فیلم هایی که فیلمبرداری های استادانه و مفهوم گرا باعث به وجود آمدن بُعد و معنایی تازه در آنها شده اند. به اینها اضافه کنید موسیقی متن  اورجینال کارتر بیورول که به قدری شنیدنی است که در بطن فیلم قرار می گیرد و این سفر دو نفره را گوشنواز تر می کند.

اگر هوس کرده اید یک فیلم خوب با داستان پردازی قوی ببینید، کارول را حتماً تماشا کنید. این فیلم همه قدرت اش را از داستان محکم و جذاب اش می گیرد. کارول ظرفیت عجیب انسان ها برای صدمه زدن و شِفا دادن را نشان می دهد. اینکه انسان باید به حرف دل اش گوش کند یا حرف مردم؟ شخصیت های این فیلم این قدرت را دارد که به حرف دلشان گوش کنند و اهمیتی به حرف مردم ندهند؛ حتی در این راه بهترین  و عزیزترین افراد زندگی شان ممکن است آنها را ترک کنند، یا حتی ممکن است جامعه آن ها را طرد کند؛ ولی آن ها  طوری زندگی می کنند که دوست دارند؛ چون آنقدر قدرت و اعتماد به نفس دارند که از عهده همه آن ها بر آیند.

کارول فیلمی استادانه درباره پیچ و خم های کاراکترهای انسانی، انتخاب های اخلاقی، طبیعت بشری، و سرنوشت است، و در پایان این موضوع را مطرح می کند که در نهایت این «ما» هستیم که انتخاب می کنیم چگونه زندگی کنیم، نه جامعه و مردم و...

 

 

موحد منتقم

 

دی ماه نود و چهار

 

 

در همین رابطه دیگر نقدهای موحد منتقم بر فیلمهای مهم سال را بخوانید

 

 

درست وقتی فکر میکنی هیچی از این بدتر نمیشه، سیگارت هم تموم میشه! نقد و بررسی فیلم «کارول» ساخته تاد هاینس

 

برای انتقام بازمی گردم! نقد و بررسی فیلم «بازگشته» ساخته آلخاندرو گونزالس ایناریتو

 

سرعت کمی دارد ولی به تو می رسد! نگاهی به فیلم «دنبالت می آد» ساخته دیوید رابرت میچل

 

گذشته برای ما هدیه دارد! نقد و بررسی فیلم «هدیه» ساخته جوئل ادگرتون

 

رو کردن برگ­های برنده تا آخرین دقایق! نگاهی به فیلم «مأموریت غیرممکن: ملت سرکش» ساخته کریستوفر مک کوراری

 

سبک بصری فوق العاده و داستان بسیار عمیق؛ نقد و بررسی «مکس دیوانه: جاده خشم» ساخته جرج میلر

 

برای زندگی باید مبارزه کرد؛ نقد و بررسی فیلم «کرید» ساخته رایان کوگلر

 

پُر از دنیل کریگ ولی خالی از جیمز باند! نقد و بررسی فیلم «اسپکتر» ساخته سام مندس

 

برای اعتراف فقط چهار دقیقه وقت لازم است! نقد و بررسی فیلم «کانون توجه» ساخته تام مک کارتی

 

 


 تاريخ ارسال: 1394/10/19
کلید واژه‌ها:

نظرات خوانندگان
>>>افسانه:

فوق العاده ترین فیلمی بود که تا به امروز تماشا کردم مشحره

0+0-

يكشنبه 31 تير 1403



>>>مسعود:

فیلم برداری و حتی لباس ها خوب بودند ولی بنظرم یه فیلم به شدت فمنیستی بود که اصلا انگار میخاست بدون هیچ علتی به اجناس مذکر گیر بده!!!خب طبیعیه که مخاطب گارد میگیره دربرابرش...بجز اینکه دنیای درون یک دختر تنها سرگردان و یک زن میانسال که تمایل همجنسگرایی داره ولی اخلاقیات اینو نمیپذیره,چیز دیگه ای نبود...بنظرم

0+0-

جمعه 6 بهمن 1402



>>>علی :

لحظه از این فیلم خسته کننده نبود. در جواب آقای نیری بگم که اولا شما بخوای فیلم رو با این دید نگاه کنی از هیچ فیلمی ( مگر اندک فیلم هایی ک" شاید" برای متفاوت نشون دادنه خودتونه) خوشتون نمیاد. عکاس بودنه ترز صرفا برای روشن فکر نشون دادنش نیست. نشون میده اون روح ماجراجویی داره، هرچند خجالتیه. فیلمبرداری این فیلم که فوق العاده بود، از سایه چراغ ها روی شیشه ماشین در حال مسافرت، تا دیدن ترز قبل از رفتن به دادگاه. و اتفاقا این فیلم بسیار احساسی بود، صحنه مورد علاقه ام وقتی بود که ترز توی قطار گریه میکنه.( یکی از صحنه های مورد علاقم از فیلم های کل قرنه)داستان این فیلم با ظرافت نوشته شده، این ایرادات شما رو از هر فیلمی میشه گرفت( مثلا با این استدلال حتی تغییر شخصیت والتر وایت، که کامل ترین در نوع خودشه، براتون جای سوال داره). موسیقی متن این فیلم که موسیقی متن مورد علاقی ی من از ساله، از packing, opening, reflections, The train, waterloo, the End, letter,.... فضای فیلم فوق العاده دوست داشتنیه، واقعا کلاسیکه، واقعا! در کل، بعد از اینساید، انومالیسا، اسپات لایت و مد مکس، این فیلم مورد علاقه ام از ساله.

0+1-

يكشنبه 30 آبان 1395



>>>رویین رضایی:

چه نقدی نوشتی لعنتی بر این فیلم.ده بار خوندمش.دمت گرم خداییش

0+2-

شنبه 13 شهريور 1395



>>>rima:

فیلم بد و کلیشه ای بود.هر چه قدر سر فیلم های بازگشته و هدیه و .. با شما موافق بودم اینجا مخالف هستم.کارول یک اثر تبلیغاتی و به شدت مصنوعی است که پز روشنفکرانه دارد

8+35-

يكشنبه 20 دي 1394



>>>مجید :

اینقدر فیلمهای همجنس بازی زیاد شده که آدم ۲ تا زن رو که میبینه با هم خیلی صمیمی اند بی اختیار فکر میکنه لیزبین هستند

11+29-

يكشنبه 20 دي 1394



>>>سیاره:

بیشتر فیلم حول جذابیت شخصیتی بازیگرای خوبش میچرخید

21+21-

شنبه 19 دي 1394



>>>کیوان س:

تاد هینز از «سَم» (فیلم عجیب و غریبی که «ژان ژنه» واسه‌ش نوشت) این دغدغه‌ی هم‌جنس‌خاهی رو داره. چیزی که توی این فیلم خیلی دوست داشتم اون فضا و کلیت عروسکی‌ای بود که هینز ساخته بود. از خود «رونی مارا» گرفته تا طراحی‌ی صحنه و لباس (فروش‌گاه، کلاه کریسمس و...) و نماهای خارجی از خیابون‌ها و به‌خصوص ماشین‌ها اما حیف که فیلم‌نامه کاملن عقب مونده بود از فیلم و انگار برای دو دهه پیش بود و کاملن پیش‌بینی‌پذیر. من تعجب می‌کنم از نقطه‌ی شروع فیلم که لو می‌داد یه جورهایی فیلم رو و این در کنار اون مسیر معمولی‌ی فیلم‌نامه، کاملن کش‌مکش مورد نیاز فیلم رو از بین برده بود اما با همه‌ی این‌ها تصمیم نهایی‌ی کرول واسه من کاملن متقاعدکننده بود. نه‌خاست گرایش جنسی‌ش رو با لطف منفعت‌طلبانه‌ی شوهرش پنهان کنه و فهمید که دیگه نه‌می‌تونه حضانت بچه رو بگیره و شوهره هر وقت بخاد می‌تونه به راحتی اذیتش کنه. پس با قضیه تا جایی که می‌شد منطقی کنار اومد و از اون مهم‌تر تصمیم گرفت رسمن با رونی مارا زنده‌گی‌ کنه، من این جوری دیدمش و متقاعد شدم.

26+9-

شنبه 19 دي 1394



>>>امیرحسین قربانی:

فیلم کارول اسکارم بگیره من نگاه نمی کنم....اصلن جذاب نیستن این سبک فیلمها و حس هاشون برام

8+34-

شنبه 19 دي 1394



>>>میثم فدایی:

فیلم کارول بیشتر درباره همجنسبازی بود تا همجنسگرایی! در این فیلم هیچ عشقی بین این دو زن دیده نمیشود و فقط و فقط هوس است ولی در فیلم هایی مثل کوهستان بروکبک کاملا عشق بین آن دو مرد مشخص است به همین دلیل کوهستان بروکبک قطعافیلم درخشان تری از کارول است .هرچند از لحاظ فنی مخصوصا کارگردانی کارول هیچ ضعفی ندارد

37+14-

شنبه 19 دي 1394



>>>امید:

نقد بسیار خوبی بود کارول عالی بود عصر جمعه نشستم نگاهش کردم یه حس غم عجیبی به نظرم تو کل فیلم وجود داشت هر چند پایانش خوش بود اما بعد دیدنش تقریبا همون حسی رو داشتم که مثلا با فیلمهایی مثل بابل یا شکارچی روباه یا کشتی گیر تجربه کردم جاداره یه یادی هم بکنیم از موسیقی بی نظیرش

62+7-

شنبه 19 دي 1394



>>>behrooz:

رونی مارا توی فیلم Carol رو دارن با آدری هیپبورن مقایسه میکنن و البته باید بگم که به همون اندازه دوست داشتنی هستش.

28+35-

شنبه 19 دي 1394



>>>ستاره:

به نظرم کیت بلنشیت فوق العادست…اکتش تو فیلم کارول عالیه، دقیقا مثله بلو جزمین.

34+7-

شنبه 19 دي 1394



>>>ب.م.م:

با تشکر از سایت پرده سینما به نظر من فیلم کارول فقط وفقط تکنیک سینمایی بود و به هیچ وجه فیلم سرگرم کننده ای نبود.اگر موسیقی و فیلمبرداری فیلم نبود نمیتونستم تا انتها تماشا کنم

33+22-

شنبه 19 دي 1394



>>>امیرصادق نیری:

کارول را بار اول دیدم، خوشم نیامد (عرض میکنم چرا)، سراغ نقدها و نظراتِ مردم و صاحب نظران سینما رفتم، انگار فیلم دیگری را دیده بودم، آنقدر از نظرات شکه شدم که پس از مدتی فیلم را دوباره دیدم، بله و همان آش و همان ........ جناب منتقد عزیز، می شود بفرمایید که کجای فیلم پیش بینی های ما مبنی بر حدس شیوه زندگی و درونِ شخصیت ها را برهم می زند؟ لازمه ی برهم زدن پیش بینی ها چیست؟ مگر نه اینکه ابتدا باید تصویری موجه به ما داده شود و بعد از آن لایه های دیگری از داستان برایمان روشن شود؟ آیا فیلم توانایی این کار را دارد؟ از ابتدای فیلم که دو زن سرمیز شام در آرامش رو به روی هم نشسته اند و سپس با ورود مرد خلوتشان برهم میخورد، و سپس سکانس تماشای دختر از شیشه بخار کرده ماشین و کات به گذشته، آیا تمام قصه برای ما آشکار نمی شود؟ (مخصوصا اگر تجربه دیدن چنین داستان های کلیشه ای هالیوودی را داشته باشیم) تا اواخر فیلم تماشاگر منتظر این می نشیند که کی دوباره به سر میز شام برمیگردیم و داستان را از سر میگیریم، که عجب داستانی است! نگاه های هوس بازانه کارول به ترز در اسباب بازی فروشی، صحبت های کارول با دوست دیگرش که از هوسش به دختری مو قرمز و قصد مهاجرت صحبت می کند، رابطه بی معنی و لنگ در هوای کارول با فرزندش، دلیل ازدواج کارول با همسرش در حالی که قبل از ازدواج به ابی علاقه مند بوده، علاقه به عکاسیِ ترز و سپس کار برای تایمز (سوال اینجاست که چه ویژگی بارزی در دخترک وجود دارد که او را به عکاس تبدیل کند؟ آیا اگر آشپز می بود اوضاع فرقی می کرد؟ چرا که نه آشپزی نیز هنر است!، فقط روشنفکرانه نیست..)، چرا کارول از ابی دل می کند و سراغ ترز می رود؟(لابد باز هم باید خودمان فرضیه سازی کنیم که شوهرش به ابی فشار میاورد که اگر اینطور باشد چرا از قبل این فشار را نیاورده؟) اصلا چطور همسر کارول بدین سان انسان خطرناکی می شود و مامور حرفه ای برای تعقیب کارول می فرستد؟ چرا تا قبل این عمل اینقدر بی دست و پا نشان می داده؟ او که اینقدر با نفوذ است نمی توانسته زودتر از اینها برای زندگی اش راه حلی هر چند ظالمانه دست و پا کند؟ و و و.... خنده دار است، آنوقت شما از فیلمنامه و داستانی قوی و پرداخت به جزئیات صحبت می کنید؟ این جزئیات بسیار اضافی و بی پرداخت چه کمکی توانسته به فیلم بکند؟ آیا فقط با احساسات مخاطب بازی می کند؟( به نظر در این کار هم مستاصل است و بیشتر احساسات منتقدان را برانگیخته!) کمی هم راجع به ترز صحبت کنیم، دخترک نسبتا مودب و کمی خجالتی، چرا باید عکاس باشد؟ یک عکاس خوب ذاتا با دل و جرات است، نگاه و شخصیت قوی و جسارت دارد. شخصیت کارول بیشتر به عکاسان می خورد، در ورود به فروشگاه ترز را مثل یک شکارچی ماهر رصد می کند. ترزِ داستان گوشه گیر به نظر می آید(چرا؟ معلوم است چون باید داستان فیلم را جوش بدهد و بگوید ما داریم مشکلات همجنسگرایان و طرد شدن و گوشه گیریشان از جامعه را نشان می دهیم!)، آخر شخصیتی که تکلیفش با خودش مشخص نیست و در ادامه جریان فیلم نیز ضربه عاطفی می خورد، چطور می تواند در "تایمز" ادامه بکار داده و پیشرفت هم بکند؟ بعد از آن چطور، چه تفاوت و تحولی در شخصیت ترز بعد از حضور در "تایمز" به وجود می آید؟! آیا ترز می تواند مخاطب را در این مسیر قرار دهد که مهم خودمان و فکر خودمان است و ما هستیم که آخرین تصمیم را می گیریم؟ دخترکی سرد با ظاهری نه چندان کاریزماتیک (و کمی هم بیخیال به نظر می آید)، دخترک به عشق بازی دو انسان دیگر در راهرو با بی میلی نگاه می کند، آخر چرا؟ مگر نه اینکه او نیز انسان است و با کارول رابطه "ظاهرا عاشقانه" برقرار می کند؟ عشق در کجای شخصیت او جاری می شود که در سکانسِ ناتوان پایان فیلم او را به سمت کارول می کشاند؟ اصلا آیا عشقی در کار است؟ کدام عشق؟ کدام حرف دل؟ کدام یک از شخصیت ها آنقدر که گفتید موجه نشان داده می شوند که به حرف دلشان گوش فرا دهیم؟ عشق دو همجنس به هم چه رنگی دارد؟ چه بویی دارد؟ از چه نوعی است؟ نگاه های کارول و رفتار و صحبت های دوستانش که بیشتر شبیه هوس گرایی دو غیرهمجنس به یکدیگر است، لابد کارگردان با وارد نشدن به جزئیات رابطه جنسی دو زن(برعکس سینماگران اروپایی که بی پرده روابط جنسی را در فیلم هایی با مضمون همجنسگرایی نشان می دهند) می خواهد بگوید هدف نشان دادن رابطه عاطفی و صرفا درددل این دوست نه چیز دیگری.. کارگردان و فیلمنامه نویسی که بیشتر ادعای دلی بودن دارند تا اینکه در عمل این را ثابت کنند. انگار تمام اتفاقات فیلم چیده شده دست آنهاست برای جهت دادن به فکر مخاطب، هیچ چیز از عمق داستانی دلی و واقعی برنمی آید. راجع به طراحی صحنه و فضای دهه 50 میلادی حرفی نمیزنم، چون در این باره فیلم "پل جاسوسان" به وضوح از این فیلم جلوتر است. فیلمبردار کار خود را به درستی انجام می دهد، کاملا موقر است و بی ادا و بدون مفهوم زدگی، اما نه در نماهای اوخر فیلم. در آخر این را نیز باید گفت که خوشا به حال منتقدان که به پیروی از یکدیگر، فیلم را مورد ستایش قرار داده، داستانش را بدون اشکال و قوی توصیف کرده و فیلمبرداری اش را کلاس درس. (تنها از شما خواهشمندم که مثل سایت مووی مگ نوشته ام را سانسور نکنید، با تشکر)

42+54-

شنبه 19 دي 1394



>>>نازنین:

کیت بلانچت واقعا جزو بازیگرانی است که بسیار گزیده کار و در عین حال درخشان ظاهر می شود

28+0-

شنبه 19 دي 1394



>>>سارا:

کلا فیلم هایی با مضمون های هنجارشکن موردعلاقه ی منتقدان وجشنواره های سینمایی قرار میگیرد.این فیلم هم از این قاعده مستثنی نیست.فیلم بدی نیست ولی انقدرها هم که بزرگش میکنند فیلم خوبی نیست

68+5-

شنبه 19 دي 1394



>>>K1:

کیت بلانچت فیلم بد هم بازی کرده؟؟سواله برام

43+5-

شنبه 19 دي 1394



>>>بهاره. ن:

میخوام قبل از اینکه نقد فیلمو بخونم کامنت بزرام. چند وقت پیش با دوستام رفته رفته بودم سینما آزادی و اونجا بچه ها داشتن از خاطرات سینماییشون حرف میزدن. یکی از اونها تعریف میکرد چند سال پیش اول هر هفته یک نفر به اسم موحد منتقم توی سایت پرده سینما یه نقد فیلم مینوشته که همه رو شوک میکرده. من حیفم می اومد که اون موقع نمی دونستم که اون نقدا رو بخونم. هفته پیش بهم زنگ زد که "ببین دوباره شوروع کرده موحد منتقم" امروز اومدم و دیدم راستی راستی شوک شدم

52+11-

شنبه 19 دي 1394



>>>سماوات:

درست وقتی می ترسی هفته رو شورع کنی، موحد منتقم با نقد فیلم کارول غافلگیرت میکنه. تهران بارون میاد و تو این هوای بارونی عجب چسبید این نقد فیلم کارول

58+7-

شنبه 19 دي 1394




فرم ارسال نظرات خوانندگان

نام (ضروري):
نظر شما (ضروري):
كد امنيتي (ضروري) :
كد امنيتي تركيبي از حروف كوچك انگليسي است. توجه داشته باشيد كه كد امنيتي به كوچك و بزرگ بودن حروف حساس است.