پیمان عباسینیا
نقد و بررسی فیلم فاکسکچر
فاکسکچر از غیرمنتظرههای سینمای ۲۰۱۴ و بلاشک یکی از چند فیلم برتر سال است. درحالیکه مطمئناً خیلیها انتظار دیدن یک فیلمِ ورزشی فرمولی، قابل حدس و بهطور کلی استاندارد را داشتند؛ آقای میلر پیشفرضها را بهتمامی بر هم ریخت. مخلصِ کلام اینکه چه از فیلمهای ورزشی بیزار باشید و چه طرفدار سرسختِ آثاری در حالوُهوای بهترینهای این گونهی سینمایی، فاکسکچر مطابق انتظاراتتان جلو نخواهد رفت!
فاکسکچر هیچ ارتباطی با نمونههای برجستهی متأخر و در عین حال پیشبینیپذیری نظیر مشتزن (The Fighter) [ساختهی دیوید اُ. راسل/ ۲۰۱۰] و مبارز (Warrior) [ساختهی گاوین اوکانر/ ۲۰۱۱] [۱] که از قضا آنها نیز قصهی دو برادرِ ورزشکار را تعریف میکنند، ندارد و در فاز دیگری سیر میکند. میلر که ۹ سال قبل با کارگردانی یک فیلم زندگینامهایِ شاهکار - یعنی: کاپوتی (Capote) [محصول ۲۰۰۵] [۲] - کاربلدیاش را نشان داده بود، حالا بار دیگر با فاکسکچر بازگشته که اینهم فیلمی بیوگرافیک است و فوقالعاده خوشساخت.
قهرمانِ کشتی فرنگی ایالات متحده آمریکا، مارک شولتز (با بازی چنینگ تیتوم) -که پیوسته زیرِ سایهی شهرت و اعتبار برادر بزرگترش دیوید (با بازی مارک رافالو) قرار داشته است- بهواسطهی پذیرفتنِ پیشنهاد رؤیایی مولتیمیلیاردر معروف، جان دوپونت (با بازی استیو کارل) برای پی گرفتن تمریناتاش در باشگاه مجهزِ اختصاصی دوپونت، احساس میکند فرصتی مغتنم بهدست آورده تا خودی نشان بدهد؛ غافل از اینکه چالش بزرگی پیشِ روست که سرنوشت او و برادرش را بهکلی عوض خواهد کرد...
قبل از هر چیز روشن کنم که نامیدنِ فیلم با عناوینی مانندِ "شکارچی روباه" کاملاً مسخره است! از آنجا که فاکسکچر (Foxcatcher) در وهلهی اول، اشاره به مکان و سپس، یک تیم ورزشیِ خاص دارد؛ ترجمهپذیر نیست. فاکسکچر بیش از آنکه ورزشی یا حتی جنایی باشد، فیلم شخصیتها و روابط بین شخصیتهاست. بله! فاکسکچر اصلاً فیلمِ روابط است؛ رابطههای بسیار عالی پرداختشدهی دو برادر با یکدیگر، دوپونت با مادرش و بالاخره رابطهی پرفرازوُنشیبِ دوپونت با مارک.
پیروزی بزرگ فیلمساز در کالبدشکافی پر از ظرافتِ شخصیتهاست. در این مورد، به ذکر نمونهای درخشان بسنده میکنم. جان ای. دوپونت یک بیمار روانی با شخصیتی پیچیده و غیرقابلِ پیشبینی است که در ۵۰ سالگی هنوز برای اثبات کردن خود به مادرش (با بازی ونسا ردگریو) لهله میزند! میلر، وجود تمایلات همجنسگرایانه در این کاراکتر را بدون نشان دادن هیچ پلان مشمئزکنندهای و حتی یک اشارهی کلامی، اعلام میدارد و قابلِ ارجتر اینکه اعلامِ وجودِ پیشگفته، فاقدِ هرگونه بُعد کاریزماتیک است. البته ناگفته نماند که آقای میلر قبلتر به چنین موفقیتی در کاپوتی هم نائل آمده بود.
بنت میلر هیچوقت کارگردان پرکاری نبوده اما هر وقت فیلم ساخته است، درستوُحسابی ساخته و قابل اعتنا. ارائهی اطلاعات به تماشاگر در فاکسکچر با ایجازی خوشایند همراه است؛ بهعبارت دیگر، آقای میلر مخاطبان فیلماش را مشتی کُندذهن فرض نکرده و برایشان احترام قائل شده. میلر با خرجِ کمترین دیالوگ، بهخوبی پیچیدگیهای حاکم بر روان آدمهای فیلماش و همچنین روابط مابینشان را "به تصویر کشیده" است.
باید اعتراف کنم استیو کارل را تازگیها دوباره کشف کردهام که بخش اعظمِ حظِ ناشی از آن را به فاکسکچر مدیونم! پیشتر، کارل بهنظرم فقط و فقط یک بیقوارهی بیریختِ بیاستعداد میآمد که قاچاقی بازیگر شده! شاید تقصیر را باید گردن فیلمهای نهچندان خوبی که از او دیده بودم، انداخت. استیو مثلاً در دیوانهوار، احمقانه، عاشقانه (Crazy, Stupid, Love) [ساختهی مشترک جان رکوئا و گلن فیکارا/ ۲۰۱۱] وحشتناکْ بد است و آزاردهنده! اما آقای کارل در فاکسکچر با آن ابَردماغی که بر صورتاش جاسازی کردهاند، شک نکنید که اصلِ جنس است و خودِ خودِ جان دوپونت! شاید کمی طول بکشد تا با این کاراکتر نچسب، اخت شوید ولی پس از آن، بعید است حضورهای خاموش و نگاههای خیرهخیرهی سردش را از یاد ببرید.
از میان نامزدهای اسکار بهترین بازیگر مرد نقش اصلی علیرغم احترامی که به حضورِ تحسینبرانگیز آقای بندیکت کامبربچ در بازی تقلید (The Imitation Game) [ساختهی مورتن تیلدام/ ۲۰۱۴] [۳] میگذارم؛ معتقدم نوبتی هم که باشد، نوبت استیو کارل است که اسکار بگیرد. یادمان هست که فیلیپ سیمور هافمنِ بزرگ که بیشتر بهواسطهی نقشآفرینیهایش در کمدی-درامهای جمعوُجور و دوستداشتنی شناختهشده بود، با درام زندگینامهایِ آقای میلر اولین -و تنها- اسکار نقش اولاش را کسب کرد. این حسن تصادف را به فال نیک میگیرم و امیدوارم آقای کارل که ید طولایی در سینمای کمدی دارد بهخاطر کنترلشدهترین، جدیترین و عبوسترین بازیِ همهی عمرش، برگزیده شود و حق به حقدار برسد. [۴]
با همهی اینها، تنها بازی خوبِ فاکسکچر اختصاص به کارل ندارد و با چنینگ تیتوم نیز بهسرعت بهعنوان یک فرنگیکارِ باانگیزه ارتباط برقرار میکنیم اما برسیم به مارک رافالو... رافالو بدون اینکه سعی کند "به چشم بیاید" -چنانکه درمورد آقای کارل هم گفتم- بهیادماندنیترین بازی تمام دوران حرفهایاش را در فاکسکچر به نمایش میگذارد. مارک رافالو لایقترین گزینهی دریافت اسکار است البته اگر اعضای آکادمی نخواهند در حماقتِ دستهجمعی اهدای بهترین نقش مکملِ امسال به جی. کی. سیمونز -برای فیلم نصفهنیمهی ویپلش (Whiplash) [ساختهی دیمین چزل/ ۲۰۱۴]- مشارکت کنند! [۵]
هرچند قبول دارم فاکسکچر فراز و فرود چندانی ندارد ولی آنقدر جذاب هست که نپذیرم فقط به این دلیل ساده، بتوان بیخیالِ تماشایش شد. بهعلاوه، بیانصافیِ محض است اگر جذابیت فاکسکچر را فقط وامدار قصهی حقیقیاش بدانیم چرا که از ابعادی بیشمار میتوان به یک موضوع واحد پرداخت و اعتقاد دارم تنها انتخاب همین زاویهی دید، کافی است تا به اهمیت کار هوشمندانهی آقای بنت میلر و دو فیلمنامهنویساش در فاکسکچر پی ببریم. بهتر است فیلم را یک درام روانشناسانه قلمداد کنم که بههیچعنوان نمیتوان دستاش را خواند.
گرچه فاکسکچر در ۵ رشته مهمِ بهترین بازیگر مرد نقش اصلی (استیو کارل)، بازیگر مرد نقش مکمل (مارک رافالو)، کارگردانی (بنت میلر)، فیلمنامهی غیراقتباسی (ای. مکس فرای و دن فوترمن) و چهرهپردازی (بیل کورسو و دنیس لیدیارد) کاندیدای جایزه است ولی چنانچه برای دیدناش وقت بگذارید، تصدیق خواهید کرد که اجحاف بزرگ آکادمی، کاندیدا نکردنِ فاکسکچر برای کسب اسکار بهترین فیلم بوده است... فاکسکچر -علیالخصوص با پایانبندیاش- بهنحو شوکآوری غافلگیرتان خواهد کرد.
Foxcatcher
كارگردان: بنت میلر
فيلمنامه: ای. مکس فرای و دن فوترمن
بازیگران: استیو کارل، چنینگ تیتوم، مارک رافالو و...
محصول: آمریکا، ۲۰۱۴
مدت: ۱۲۹ دقیقه
کاندیدای ۵ اسکار
پیمان عباسینیا
بهمنماه ۱۳۹۳
[۱]: برای مطالعهی نقد مبارز، رجوع کنید به «پرالتهاب و تأثیرگذار»؛ منتشره در دوشنبه ۲۹ دی ۱۳۹۳، پردهی سینما.
[۲]: برای مطالعهی نقد کاپوتی، رجوع کنید به «مسافران درهی عمیق»؛ منتشره در دوشنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۳، پردهی سینما.
[۳]: برای مطالعهی نقد بازی تقلید، رجوع کنید به «تراژدی تورینگ»؛ منتشره در یکشنبه ۲۱ دی ۱۳۹۳، پردهی سینما.
[۴]: این نخستین نامزدی استیو کارل در اسکار است.
[۵]: آقای سیمونز تاکنون تمام جوایز بااهمیتِ سال همچون گلدن گلوب و بفتا را صاحب شده!
■ برای مطالعهی نقد فیلمهای اسکار ۲۰۱۵ بههمین قلم، لینکهای زیر را کلیک کنید:
۱- نقد و بررسی فیلم «بازی تقلید» ساختهی مورتن تیلدام (برندهی ۱ اسکار و نامزد ۷ اسکار دیگر)
۲- نقد و بررسی فیلم «هابیت: نبرد پنج سپاه» ساختهی پیتر جکسون (نامزد ۱ اسکار)
۳- نقد و بررسی فیلم «میانستارهای» ساختهی کریستوفر نولان (برندهی ۱ اسکار و نامزد ۴ اسکار دیگر)
۴- نقد و بررسی فیلم «به سوی جنگل» ساختهی راب مارشال (نامزد ۳ اسکار)
۵- نقد و بررسی فیلم «فاکسکچر» ساختهی بنت میلر (نامزد ۵ اسکار)
۶- نقد و بررسی فیلم «بردمن» ساختهی آلخاندرو جی. ایناریتو (برندهی ۴ اسکار و نامزد ۵ اسکار دیگر)
۷- نقد و بررسی فیلم «۶ قهرمان بزرگ» ساختهی دان هال و كريس ويليامز (برندهی ۱ اسکار)
۸- نقد و بررسی فیلم «شبگرد» ساختهی دن گیلروی (نامزد ۱ اسکار)
۹- نقد و بررسی فیلم «قاضی» ساختهی دیوید دابکین (نامزد ۱ اسکار)
انتشار مقالات سایت "پرده سینما" در سایر پایگاه های اینترنتی ممنوع است. |
|