علی ناصری
عباس کیارستمی اول تیر ماه سال 1319 در تهران به دنیا آمد وی دوران دبستان اش را در شمیران گذراند و بعد از تحصیل در مقطع متوسطه به دانشگاه رفت و در آن جا نقاشی خواند و موفق به دریافت مدرک لیسانس نقاشی از دانشکده هنرهای تجسمی دانشگاه تهران شد.
او از سال 1340 به نقاشی در آتلیه هفت پرداخت و پس از آن مبادرت به طراحی و ساخت تیتراژ فیلم ها نمود که اولین تیتراژ ساخته شده توسط وی برای فیلم وسوسه شیطان ساخته محمد زرین دست است. از فیلم های معروفی که طراحی پوستر و تیتراژ آن را عباس کیارستمی بر عهده داشته است می توان به فیلم های قیصر و رضا موتوری ساخته مسعود کیمیایی اشاره کرد.
کیارستمی شخصیتی ذاتاً هنرمند دارد و علاوه بر سینما در هنرهای دیگری چون عکاسی، موسیقی، شعر، نقاشی و غیره نیز فعالیت دارد.
عباس کیارستمی در اوج دوران نوجوانی و جوانی در سیاست فعالیت هایی داشته که پس از نتییجه گرفتن از پوچ بودن آن ها اعلام کرده دیگر هیچ فعالیتی سیاسی در زندگی اش نخواهد داشت.
اگر موج نوی سینمای ایران را با فیلم های گاو به کارگردانی داریوش مهرجویی و قیصر به کارگردانی مسعود کیمیایی بدانیم فیلم های عباس کیارستمی نیز در شکل گیری موج نویی در سینمای پس از انقلاب تأثیر بسزایی داشته که توسط وی و سینماگرانی که راه او را ادامه داده اند سینمای ایران در سطح جهانی به جایگاه خاصی رسیده است.
عباس کیارستمی کمتر مصاحبه می کند اما معمولاً در مصاحبه هایش حرف هایی جنجالی به میان می آورد.
او در مصاحبه ای با نشریه آفتاب که در نزدیکی برگزاری جشنواره ای که خود او نیز داور آن جشنواره بود گفت: «تا به حال در چندین جشنواره داور بوده ام و در هیچ کجا به من سفارش فیلمی را نکرده اند که هوای آن را داشته باشم به غیر یک مورد که متأسفانه در کشور خودم ایران بود.»
فیلم های کیارستمی همیشه با استقبال گسترده منتقدان در سراسر دنیا روبرو بوده و در این بین کارگردانان و فیلمسازان بزرگی نیز درباره کیارستمی و فیلم هایش نظر داده اند.
آکیرا کوروساوا فیلم ساز سرشناس سینمای ژاپن درباره سینمای کیارستمی می گوید: «به نظرم فیلمهای این کارگردان ایرانی خارقالعاده هستند. کلمات نمیتوانند احساسات مرا بیان کنند. پیشنهاد میکنم فیلمهای کیارستمی را ببینید و بعد متوجه میشوید چه میگویم. زمانی که ساتیا جیت رای درگذشت خیلی ناراحت شدم اما با دیدن فیلم های کیارستمی خدا را شکر می کنم که جایگزینی برای او پیدا کردیم.»
کوروساوا درباره فیلم زیر درختان زیتون می گوید: «فیلم های بسیاری دیده ام که در آن نقش کارگردان در فیلم اجرا می شده اما فیلم کیارستمی بهترین آن ها بود.»
همچنین مارتین اسکورسیزی فیلمساز سرشناس سینمای هالیوود بارها علاقه اش به سینمای کیارستمی را بیان کرده و هنگامی که قرار شد در ایران فیلم ده کیارستمی سانسور شود وی به شدت اعتراض کرد و در گفته ای اظهار داشت که: «سانسور هیچ گاه خوب نیست.»
میشائیل هانکه که امسال با فیلم عشق برنده جایزه بهترین فیلم جشنواره کن شد در مصاحبه ای که با او انجام شد عباس کیارستمی را فیلمساز مورد علاقه اش در دهه اخیر بیان کرد و گفت: «کیارستمی کارهای ساده ای انجام می دهد که دستیابی به آن ها بسیار سخت و دشوار است.»
عباس کیارستمی نه تنها خود جوایز متعددی گرفته و نظر منتقدان را به خود جلب کرده بلکه افرادی که با او همکاری داشته اند نیز به موفقیت های چشمگیری رسیده اند.
زمانی که فیلم زیر درختان زیتون در جشنواره کن اکران شد کلینت استیوود که رئیس هیئت داوران بود درباره بازی حسین رضایی گفت: «باید جایزه بهترین بازیگر مرد را به حسین رضایی بدهیم اما حیف که جشنواره کن فقط به افراد مطرح جایزه می دهد.»
از دستیاران وی که امروز خود جزو کارگردانان بزرگ ایران می باشند می توان به بهمن قبادی، کیومرث پوراحمد و جعفر پناهی نیز اشاره کرد.
از نکات جالب در شخصیت کیارستمی می توان به این نکته اشاره کرد که او در تمام طول عمرش شاید کمتر از پنجاه فیلم دیده باشد و در واقع او تنها کارگردانی است که این تعداد فیلم دیده است و با این حال کیارستمی اعتقاد دارد که فیلم دیدن به فیلم ساختن کمک بسیاری می کند.
ژولیت بینوش بازیگر معروف سینمای جهان که در فیلم کپی برابر اصل ایفای نقش کرده بود در همان سال برنده جایزه بهترین بازیگر زن در جشنواره کن شد.
عباس کیارستمی فعالیت سینمایی خود در مقام کارگردان را با فیلم کوتاه نان و کوچه در سال 1349 آغاز کرد. او در سال 1352 اولین فیلم بلند خود را با نام تجربه ساخت که برنده جایزه اول بخش روایی چهارمین جشنواره فیلم جیفونی ایتالیا شد. کیارستمی با ساخت فیلم بلند مسافر در سال 1353 مطرح شد و توانست جایزه ویژه هیئت داوران نهمین جشنواره فیلم کودک و نوجوان را دریافت کند.
کیارستمی در سال 1354 فیلم من هم می توانم را ساخت و سپس در سال 1356 گزارش و از اوقات فراغت خود چگونه استفاده کنیم را کارگردانی کرد، بزرگداشت معلم ها، راه ها، همشهری و اولی ها فیلم های بعدی او هستند تا اینکه در سال 1366 یکی از بهترین فیلم هایش را با نام خانه دوست کجاست؟ را ساخت و توانست نظر بسیاری از منتقدان و سینماگران را به خود جلب کند. کلید و مشق شب که هر دو با نظر مثبت منتقدان روبرو بودند فیلم های بعدی کیارستمی هستند و پس از آن ها کیارستمی فیلم سینمایی نمای نزدیک (Close Up) را در سال 1369 ساخت که بسیاری از منتقدان این فیلم را بهترین فیلم کیارستمی می دانند و حتی در آخرین نظرسنجی سایت سایت اند ساوند جزو پنجاه فیلم برتر دنیا شناخته شد.
کیارستمی در سال 1370 فیلم سینمایی زندگی و دیگر هیچ را ساخت و به سینمای خود شکل تازه ای داد. سفری به دیار مسافر در سال 1372 و پس از آن سفر و زیر درختان زیتون را در سال 1373 ساخت و توانست با فیلم زیر درختان زیتون نامزد بهترین فیلم جشنواره کن شود. کیارستمی در سال 1376 فیلم سینمایی طعم گیلاس را ساخت و در همین سال به طور مشترک جایزه بهترین فیلم جشنواره کن را با شوهی ایمامورا به خاطر فیلم اره ماهی گرفت. در سال 1378 فیلم باد ما را خواهد برد را کارگردانی نمود و نامزد شیر طلایی جشنواره ونیز شدو در عین حال جایزه ویژه هیئت داوران جشنواره ونیز را نیز از آن خود کرد. آ.ب.ث آفریقا در سال 1380 فیلم بعدی کیارستمی است و در سال 1381 با فیلم ده دوباره نامزد بهترین فیلم جشنواره کن شد. پنج و ده روی ده را پس از آن ساخت و سپس در سال 1384 فیلم بلیط ها را همراه با کن لوچ و ارمانو المی ساخت و در سال 1387 شیرین را ساخت که با نظرات ضد و تقیض منتقدان روبرو بود و در سال 2009 میلادی کپی برابر اصل را خارج از ایران در کشور فرانسه با بازی ژولیت بینوش ساخت و نامزد نخل طلای کن شد و در سال جاری نیز فیلم مثل یک عاشق را در جشنواره کن داشت که ساخت کشور ژاپن بود.
از نکات مشترک در فیلم های کیارستمی می توان به کم حرکت بودن دوربین اشاره کرد.
فیلم های کیارستمی فیلم هایی هستند که به واقعیت بسیار نزدیک می باشند و به نوعی یک رئالیست افراطی دارند، به همین دلیل اکثر جذابیت فیلم را دیالوگ ها، لوکیشن، بازی بازیگران و نماهای زیبا به دوش دارند.
کیارستمی معمولاً از بازیگران مطرح استفاده نمی کند و به خوبی می داند که چگونه از بازیگرانش بازی بگیرد، در فیلم های او صحنه های زیادی دیده می شود که بازیگران داخل اتومبیل با هم صحبت می کنند. فیلم های او یک شاعرانگی خاص دارند و مفاهیمی زیبا در حیطه زندگی دارند که انسان ها را دعوت به زندگی در دنیا می کند.
در ادامه این مطلب به بررسی آثار مطرح عباس کیارستمی می پردازیم:
خانه دوست کجاست؟
عباس کیارستمی با ساخت این فیلم قدم بزرگی در راه اعتلای سینمای خود برداشت.
خانه دوست کجاست؟ که به نوعی تقدیم به سهراب سپهری شده است درباره کودکی است که قصد دارد دفتر دوستش را که در مدرسه اشتباهی برداشته به او برساند تا او بتواند مشق هایش را بنویسد و مورد تنبیه معلم قرار نگیرد و وقتی ماجرا را برای مادرش تعریف می کند مادر تصور می کند که او طبق معمول قصد فریب دادن او را برای رفتن نزد دوستانش دارد تا با آن ها بازی کند. پسر که نمی تواند مادرش را راضی کند وقتی برای خرید نان از خانه خارج می شود برای پیدا کردن خانه دوستش در روستایی دیگر دست به کار می شود.
شخصیت پردازی بسیار خوب عباس کیارستمی در این فیلم باعث شده تا افراد بزرگسال با دیدن آن یاد دوران کودکی شان بیفتند و به ذات پاک کودکی شان در آن زمان پی ببرند.
پسر که احمد نام دارد تمام روز را به دنبال خانه دوستش می گردد و از طرفی ترس از این دارد که اگر دیر به خانه برسد مادرش او را کتک می زند. شخصیت احمد کارها و تلاش هایی می کند که برای افراد بزرگسال شاید کمی عجیب باشد اما عباس کیارستمی دنیای واقعی کودکان را نمایش داده و به خوبی آن ذات پاک کودکی را به نمایش گذاشته است.
ریتم فیلم به خوبی تا دقایق پایانی حفظ می شود و مخاطب در تمامی سکانس ها با کودک همراه شده و با او می رود. البته در این میان سکانسی نیز هست که پدربزرگ احمد درباره او با یکی از دوستانش صحبت می کند که در آن جا خبری از احمد نیست اما در ادامه احمد دوباره به شکلی اصولی وارد فیلم می شود.
ترس کودکانه احمد را به نوعی می توان در سایر آثار کیارستمی چه در گذشته و چه در آثار آینده اش دید. ترسیم این ترس که بسیار عالی و خوب انجام شده به نوعی می تواند ترس خود کیارستمی باشد که در کودکی آن را تجربه کرده است.
خانه دوست کجاست؟ بارزترین مشخصه اش ترس کودک از اطرافیانش است که در واقع اطرافیان بی آزار برای او این شرایط را پدید آورده اند و خود را برای کودک تبدیل به هیولایی کرده اند که او از آن ها وحشت دارد اما با این حال احمد از هیولاهای ذهنش فرار کرده و به فکر نجات دوستش می افتد و برای نجات او تلاش می کند. بازی بازیگران این فیلم بسیار خوب بوده و با توجه به ریتم کند فیلم که در تمامی آثار کیارستمی حاکم است دیالوگ ها بسیار خوب نوشته شده اند و مخاطب را برای دیدن فیلم نگه می دارد. عباس کیارستمی به خوبی فضای روستا را نیز ترسیم کرده و همه چیز قابل قبول و باور پذیر است.
مشق شب
مشق شب دوباره همان ترس خانه دوست کجاست؟ را با خود به همراه دارد. عباس کیارستمی انتقادات شدیدی در این فیلم از نظام آموزش و پرورش و رفتار والدین می کند.
کیارستمی این بار به شکلی مستند قصد نشان دادن این مسئله را داشته و تصمیم گرفته تا با کودکان مصاحبه کند. او وقتی از کودکان می پرسد که تنبیه چیست به جواب مشترکی می رسد اما بچه ها جواب تشویق چیست را نمی دانند و یا جواب هایی متفاوت می دهند که کاملاً مشخص است آن ها به تشویق نیاز دارند و بیش از اندازه تنبیه شده اند.
این فیلم علاوه بر نظام آموزش و پرورش نقدی بر رفتار والدین در خانه نیز دارد که آن ها هم بیشتر به تنبیه کودکان می پردازند تا تشویق آن ها. مسئله ای که باز هم در خانه دوست کجاست؟ گفته شده بود.
مشق شب از نظر محتوا یک فیلم جدی و قابل تأمل محسوب می شود و والدین و معلمان باید به آن توجه کنند. فیلم به غیر از تنبیه و تشویق کودکان به مسائل دیگری همچون خواندن شعارهای مذهبی در صف های مدارس توسط کودکان نیز اشاره دارد که کودکان کمترین درک را از این شعار ها ندارند و مانند یک طوطی فقط آن ها را تکرار می کنند.
نمای نزدیک
متفاوت ترین فیلم عباس کیارستمی نمای نزدیک است که شاید متفاوت ترین فیلم تاریخ سینمای ایران نیز باشد. فیلمی که هم مستند است و هم یک فیلم داستانی. شخصی کلاه بردار خود را محسن مخملباف معرفی کرده و وارد زندگی یک خانواده که علاقه مند به سینما می باشد شده است.
عباس کیارستمی با جسارتی بالا دست به ساخت این فیلم زده و واقعاً نمی توان فهمید که شخصیت های فیلم او چگونه حاضر به حضور در این فیلم شده اند.
نام شخصیت ها در فیلم همان نام واقعی شان است و بیش از نیمی از سکانس ها واقعی و مستند می باشد. بر خلاف آثار کیارستمی ما شاهد فلاش بک هایی هستیم که آن ها مستند نیستند و شخصیت ها در آن بازی می کنند که بازی آن ها بسیار خوب و قابل قبول می باشد. نمای نزدیک در دل خود یک مفهوم فلسفی و اجتماعی دارد. این فیلم به نوعی اعتراض خود را به دنیای امروز نشان می دهد. دنیایی که اکثر انسان ها در آن خودکشی کرده اند و از شخصیت واقعی شان فراری هستند. کیارستمی دلیل این فرار و در واقع خودکشی شخصیتی را تقصیر وجود انسان هایی می داند که در واقع تبدیل به الگو و واضح تر اگر بخواهیم بیان کنیم تبدیل به بت های خوشبختی برای انسان ها شده اند. اگر به شخصیت فرد کلاهبردار توجه کنیم هنگامی که کیارستمی در زندان با او ملاقات می کند او خود را علاقه مند به سینما معرفی می کند و از علاقه بسیارش به آثار مخملباف می گوید و مدام اظهار می دارد که با فیلم بایسیکل ران او زندگی کرده است. او در واقع به سینما علاقه ندارد و عشق واقعی اش مخملباف است که توانسته به خوبی درد های او را بیان کند و او با این کار احساساتی شده و خود را علاقه مند به سینما تصور می کند. از آن جا که شخصیت های فیلم کیارستمی واقعی هستند بهتر است شخصیت ها را نقد نکرد تا توهینی به شخصیتی نشود هر چند که کیارستمی نیز قصد توهین ندارد اما ناخود آگاه گاه به همه شخصیت ها توهین می شود که این مسئله از نظر انسانی امری درست نیست. با وجود امکان محدود برای دکوپاژهای همیشگی کیارستمی که در فیلم هایش دیده می شود صحنه های مستند به خوبی کارگردانی شده اند و از لحاظ ساختار و ریتم با کلیت فیلم هماهنگ هستند. شخصیت بازیگران در زمانی که بازی می کنند و زمانی که فیلم مستند می باشد یکی بوده و به خوبی عباس کیارستمی این مسئله را حفظ کرده است.
زندگی و دیگر هیچ
فیلم به واقعه زلزله می پردازد که بسیار غمگین و دردناک است. کیارستمی مثل همیشه زندگی را ارزشمند نشان می دهد و در این فیلم اشاره به این دارد که نباید خود را در مقابل طبیعت قرار داد چرا که باید همیشه منتظر همه چیز بود و در این بین به زندگی ادامه داد.
زندگی و دیگر هیچ به مخاطبانش می آموزد که زندگی آن قدر بلند و طولانی نیست که ارزش درد کشیدن، قصه و غم خوردن داشته باشد. در جایجای فیلم که مناسب با مفهومش برای درک بیشتر حالتی کاملاً مستند گونه دارد ما شاهد صحنه هایی هستیم که گویا زلزله در زندگی مردم روستا نتوانسته تأثیر زیادی بگذارد و آن ها به زندگی شان ادامه می دهند. به طور مثال ازدواج دو جوان پس از زلزله نشانگر این معنی می باشد.
فضای فیلم به قدری رئال و واقعی است که بازی بازیگران اصلاً احساس نمی شود و این چنین به نظر می رسد که ما شاهد یک زندگی واقعی هستیم. عباس کیارستمی در این فیلم چندان قصد وارد شدن به درد مردم روستا را ندارد و می خواهد که خود بیننده برای خود زلزله را درک کند. نماهای باز و مستر بسیاری در فیلم دیده می شود که بیشتر تلاش برای نشان دادن طبیعت دارد که در آن انسان را نیز جزعی از این طبیعت می داند که متأسفانه امروز قصد مبارزه با آن را دارد.
زیر درختان زیتون
این فیلم روایتگر قصه جوانی به نام حسین است که در روستایی زندگی می کند و به خواستگاری دختری به نام طاهره می رود که به دلیل خانه نداشتن حسین طاهره با او ازدواج نمی کند. پس از آن که حسین جواب رد را می گیرد زلزله ای همه روستا را بی خانمان می کند و از طرفی محمد علی کشاورز برای ساخت فیلمی به آن روستا می آیند که قرار می شود حسین و طاهره در مقابل هم بازی کنند.
فیلم یک کارگردان را نشان می دهد که یک فیلم می خواهد بسازد و در کلیت فیلم نمی توان یک خط قصه و خط روایی پیدا کرد. با توجه به موضوع فیلم نقش کیارستمی در فیلم به عنوان کارگردان حذف شده و کیارستمی کشاورز را که خود او بازیگر کیارستمی است به عنوان یک کارگردان به تصویر کشیده است. فیلم حادثه غم بار و ناراحت کننده زلزله را کنار زده و بازماندگان را به زندگی و عشق ورزیدن دعوت می کند. محمد علی کشاورز به عنوان یک هنرمند نقش دعوت کننده مردم به این دعوت زیبا را به خوبی ایفا می کند و کیارستمی در این فیلم هنر را با زبان خود به خوبی معنی می کند و به نوعی هنرمند را کسی می داند که مردم را به امید، عشق و زندگی دعوت می کند. به گونه ای که در پایان فیلم می توان که عشقی در میان حسین و طاهره شکل گرفته که حتماً آن ها را به وصال می رساند. محمد علی کشاورز یکی از بهترین و خاص ترین بازی های خود را در این فیلم ارائه داده است.
طعم گیلاس
طعم گیلاس روایت گر مردی است که می خواهد به زندگی اش پایان دهد و به دنبال کسی است که وقتی در چاله ای با قرص های خواب آور به خواب فرو رفته به روی او چند بیل خاک بریزد. مرد به دنبال شخصی برای این کار می گردد و اشخاصی را می یابد که راضی به این کار نمی شوند. حتی به سراغ یک طلبه می رود که او هم قصد دارد او را با دلایل مذهبی از کارش منصرف کند که موفق نمی شود. در نهایت پیرمردی در ازای گرفتن پول درخواست مرد را می پذیرد و در راه که با هم به جایی می روند پیرمرد حرف هایی می زند که روی مرد تأثیر می گذارد، مرد از پیرمرد می خواهد که فردا صبح به همان جا بیاید و روی او خاک بریزد اما پس از این حرف دوباره برمی گردد و دیالوگی می گوید که نمایانگر دو دل بودن فرد و در آمدن از آن حس اطمینان مرگ دارد. او از پیرمرد می خواهد که وقتی نزد او آمد تا خاک روی او بریزد چند دانه ریگ روی چشمان وی بریزد تا ببیند که آیا او به خواب فرو رفته یا خیر. سپس شب به داخل چاله می رود ولی به یکباره فضای فیلم عوض می شود و ما پشت صحنه فیلم را می بینیم و آن مرد که از چاله بیرون می آید و نشاط به محیط کویری جاده می آید و همه چیز پس از نابودی فکر مرگ تازه و زنده می شود.
فیلم با درایت کامل کیارستمی در فضایی کاملاً مناسب با موضوع داستان فیلمبرداری شده و با استفاده از لوکیشن حس مرگ و فضای مرگباری به فیلم تزریق شده است. بازی بازیگران نیز مثل همیشه خوب و قابل قبول می باشد. دیالوگ ها که قهرمان فیلم هستند بر خلاف ریتم فیلم بسیار جذاب می باشند و از حس خستگی فیلم می کاهند. فیلم انسان ها را به زندگی دعوت می کند و نشان می دهد که اگر برای زندگی ات ارزش قائل باشی می توانی همه چیز را زیبا ببینی. از نکات مهم فیلم نگفتن دلیل خودکشی مرد است که در واقع چندان مهم نیست و کیارستمی نیز با درایت کامل پرداختن به این موضوع را کنار گذاشته و سعی بر این داشته تا فیلمش را مختص همه انسان ها و همه دردها کند. در کل فیلم طعم گیلاس فیلمی انسانی با مضمونی است که در سینمای امروز دنیا که تمامش را افکار ابسورد و نهیلیستی دربرگرفته بسیار ارزشمند می باشد.
باد ما را خواهد برد
فیلم کمی مرموز و رازآلود آغاز می شود.
سه جوان وارد روستایی می شوند و از مراسمی حرف می زنند که برای آن به این روستا آمده اند. فیلم در روستایی زیبا روایت می شود که در واقع بهترین مکان برای این فیلم محسوب می شود چرا که بسیاری از بار جذابیت فیلم را نماهای زیبایی که عباس کیارستمی با استفاده از لوکیشن زیبا گرفته به دوش دارد. فیلم مرموز بودن خود را با محوریت قرار دادن یک شخصیت و نشان ندادن چهره دو جوان دیگر بیش تر حفظ می کند و در آن جا کودکی به نام فرزاد زندگی می کند که به آن مرد که او را مهندس صدا می زنند کمک می کند و اطلاعاتی به او می دهد. عباس کیارستمی در این فیلم سعی بر این داشته که چهره بازیگران را به غیر از مهندس تا جایی که امکان دارد برای مخاطب مرموز نگه دارد و خیلی کم از نمای کلوز آپ استفاده می کند و حتی در برخی موارد اصلاً چهره ای از بازیگران نشان نمی دهد و فقط بیننده صدای آن ها را می شنود. این کار تا حدی به بیننده کمک می کند تا برای کاراکتر های فیلم مناسب با شخصیت شان چهره ای در ذهنش تصور کند و از این طریق با آن ها ارتباط برقرار کند که حرکت هوشمندانه کیارستمی در اینجا تحسین برانگیز است و شاید بتوان از این طریق دلیل عینک دودی اش که همیشه به چشم دارد را فهمید. دیالوگ های بسیار خوبی در فیلم استفاده شده و ریتم فیلم تا پایان به خوبی حفظ می شود. بازی نا بازیگران فیلم به قدری طبیعی است که تصور می شود بازیگران مطرحی هستند که تا بحال از آن ها فیلمی ندیده ایم. فیلم مضمون زیبایی دارد و انسان را دعوت به زندگی می کند. آن سه جوان برای عکس برداری از مراسم ختم مردی به روستا آمده اند که هنوز نمرده است اما پزشکان او را جواب کرده اند. آن سه جوان به انتظار مرگ آن پیرمرد در روستا می مانند تا اینکه آن مرد پس دو هفته نمی میرد و طاقت دوستان مهندس تمام شده و از روستا می روند و هنگامی که مهندس نیز قصد بازگشت دارد متوجه فوت آن مرد می شود و عکس هایش را می گیرد.
ده
عباس کیارستمی برای اولین بار دست به ساخت فیلمی زد که مضمونی جدید را ارائه داد و نشان داد که دغدغه این کارگردان بزرگ ایرانی دغدغه های متفاوتی است. ده تا حدی یک فیلم دیالوگ محور است و ما شاهد زندگی یک زن ایرانی در جامعه هستیم که با مشکلات بزرگی دست و پنجه نرم می کند. زنی که می خواهد خودش باشد و وسیله دست اطرافیانش نشود و از اینکه مبادا اینچنین شود می ترسد. او در ابتدای فیلم بسیار تند با فرزندش برخورد می کند و به هیچ وجه زیر بار حرف های پسرش و پدرش (همسر سابقش) نمی رود و تا حدی پرخاشگر نیز می باشد اما در پایان فیلم شاهد این هستیم که او نیز به ناچار زیر بار حرف ها تا حدی رفته و وقتی پسرش سر او داد می زند از او عذرخواهی می کند و بالعکس اول فیلم زیر بار حرف های پسر و پدرش می رود و فیلم دقیقاً زمانی تمام می شود که دایره ای درست شده و زندگی شخصیت اصلی فیلم را در یک دایره تکراری ترسیم می کند. ده به بررسی مشکلات زنان در ایران و حتی در بعضی مواقع به بررسی مشکلاتی که خود زنان برای خود درست کرده اند اشاره می کند. به طور مثال دختری که به یک پسر بسیار وابسته شده و برای رسیدن به او به امامزاده می رود اما در نهایت پسر او را تنها می گذارد و می رود. در این جا پسر مقصر به نظر می رسد اما این حس نیز در فیلم جاری است که دختر نیز خود را با سادگی اش درگیر مسئله ای کرده است که برایش مهم بوده و حال نمی تواند با آن کنار بیاید و هنوز به آن پسر فکر می کند. ده مردان را محکوم به استفاده ابزاری از زنان توسط خود زنان می کند که این نگاه کیارستمی تا جایی افراطی است چرا که او همه را این چنین دیده و حتی یک شخصیت مرد مثبت در فیلم نگنجانده است. در فیلم ما تنها شاهد دو قاب از راننده و کسی در صندلی کنارش نشسته هستیم ولی در جایی این ریتم می شکند و یک قاب نیز از یک نفر که از ماشین پیاده می شود گرفته می شود که تا حدودی به ساختار و ریتم فیلم ضربه زده است. بازی بازیگران در این فیلم تا حدی قابل قبول است و به غیر از چند صحنه بقیه صحنه ها را بازیگران به خوبی بازی کرده اند.
شیرین
دیدن یک فیلم از دید مخاطبان ایده ای است تنها می توان به ذهن کسی برسد که وقتی به سینما می رود جذاب تر از فیلم برایش مخاطبان جذابند.
شیرین روایت گر فیلمی است که در سینما اکران شده و قصه شیرین و فرهاد را روایت می کند که از طریق دیالوگ ها و چهره مخاطبان داخل سینما بیننده باید با فیلم ارتباط برقرار کند و بر عکس سایر فیلم های کیارستمی این فیلم بیشترین بازیگر مطرح سینما را در خود دارد که همگی زن می باشند و گویا فیلم فقط مختص زنان است. شاید قصه شیرین را فقط زنان می توانند درک کنند و با آن گریه کنند. شیرین ادای دینی به زنان سینمای ایران است و از آن جا که فیلمی نمی توان ساخت تا همه زنان سینما را در آن به ایفای نقش دعوت کرد شیرین بهترین گزینه برای بانوان سینمای ایران است که در آن به ایفای نقش پرداخته اند و فیلمی را در سینما می بینند که با آن اشک می ریزند و شاد می شوند. شیرین باز هم یک تجربه جدید است که عباس کیارستمی وارد سینما کرده است. علاوه بر مضامین آن با دیدن این فیلم می توان به قدرت دیالوگ در سینما پی برد و در این فیلم کسی نمی تواند کیارستمی را محکوم به دیالوگ های اضافه کند چرا که اگر دیالوگ را از آن حذف کنیم فیلم دیگر چیزی ندارد.
کپی برابر اصل
کپی برابر اصل فیلمی بسیار جزئی نگر است و به طرز عجیبی به جزئیات زندگی یک زن و شوهر می پردازد که پس از پانزده سال جدایی حال یکدیگر را دیده اند و در ابتدا به نظر قصد ندارند با یکدیگر ارتباط برقرار کنند اما در ادامه کم کم با هم صحبت کرده و در پایان نیز به نوعی با هم به یک صلح می رسند.
فیلم در ابتدا با پنهان کاری اش که نمی خواهد بگوید این دو قبلاً با هم ازدواج کرده اند تعجب بیننده را بر می انگیزد و رفتارها برایش عجیب جلوه می کنند که کم کم وقتی متوجه رابطه آن دو می شود هم چیز را به نوعی می پذیرد.
فیلم از زندگی زناشویی صحبت می کند و نشان می دهد که هر دو جنس از هم ناراضی هستند و به نوعی هر کدام گلایه هایی دارند که نمی توانند آن را کنار بگذارند اما پس از بحث و مشاجره و دخالت و نصیحت های دیگران به نتیجه ای می رسند که گویا فهمیده اند اشتباه کرده اند ولی این حس به طور کامل دیده نمی شود چرا که هر دویشان به نظر می رسد که کمی در پذیرفتن اشتباهشان اکراه دارند. کپی برابر اصل نیز مضمون و محتوای آخرین آثار کیارسمتی را دنبال می کند و او در این فیلم به شکلی ماهرانه تر و بهتر از قبل به بررسی روابط انسانی در بین دو زن و شوهر می پردازد که به نوعی در پایان چاره ای نیز برای رفع مشکلات و رسیدن به یک راه حل مناسب نمی یابد. کپی برابر اصل زندگی را این گونه که هست روایت می کند و به بیننده اش دروغ نمی گوید. جولیت بینوش در ایفای نقشش بی نظیر عمل کرده اما متأسفانه بازیگر مقابل او که ویلیام شیمل نام دارد نتوانسته چندان از پس نقش سخت اش بر بیاید و بازی چندان خوبی از او دیده نمی شود. در کل کپی برابر اصل نیز نقطه عطفی در کارنامه کیارستمی محسوب می شود که بسیار دقیق تر و موشکافانه تر از همیشه به مسائل پرداخته است. علاوه بر این ها استفاده از چند زبان در فیلم نیز از نکات جالب فیلم می باشد که کیارستمی شاید با این کار قصد فراگیر نشان دادن موضوعش را داشته و در اولین برخورد دو زوج با هم در ماشین انعکاس ساختمان ها را روی شیشه ماشین بر چهره بازیگران می بینیم که نشان از این دارد انسان ها نیز شبیه به ساختمان ها در مقابل یکدیگر قرار گرفته اند و هیچ گاه نمی توانند درک و احساس واقعی خود را به هم داشته باشند و نمی توانند به یکدیگر نزدیک شوند که این امر نیز در شخصیت زوج اصلی فیلم کاملاً مشهود است.
عباس کیارستمی فیلمسازی است که توجه بسیاری به حرفهایی که می خواهد توسط فیلم اش بزند دارد و این حرف را در واقعی ترین شکل ممکن با هنرش تلفیق کرده و به مخاطب ارائه می دهد. سینمای کیارستمی یک سینمای انسانی است که تا جایی که امکان دارد به مخاطبش دروغ نمی گوید و این امر از نظر انسانی و هنری امری مهم و در خور ستایش است.
در ادامه بررسی زندگینامه و آثار فیلمسازان مطرح سینمای جهان در مطلب بعدی به کریستوفر نولان فیلمساز سرشناس آمریکایی و کارگردان فیلم های پرطرفدار تلقین و شوالیه تاریکی خواهیم پرداخت.
در همین رابطه بخوانید:
چهره مرموز و جذاب سینمای جهان؛ نگاهی به زندگی و آثار ترنس مالیک
راوی قصه های تلخ؛ نگاهی به زندگی و آثار آلخاندرو گونزالس ایناریتو
فیلمسازی پایبند به عقاید مذهبی؛ نگاهی به زندگی و آثار فرانک دارابونت
بی پروا، راز آلود، مدرن؛ نگاهی به زندگی وآثار دیوید فینچر
فاتح گیشه های سینمای جهان؛ نگاهی به زندگی و آثار جیمز کامرون
صاحب موج نو در سینمای پس از انقلاب ایران؛ نگاهی به زندگی و آثار عباس کیارستمی
خالق محبوب ترین فیلم های سال های اخیر سینمای جهان؛ نگاهی به زندگی و آثار کریستوفر نولان
پدر سینمای پست مدرن جهان؛ نگاهی به زندگی و آثار کوئینتین تارانتینو
پز روشنفکری همراه با سیاست؛ نگاهی به زندگی و آثار پاول هگیس
راوی قصه های آدم های سخت کوش و نا امید؛ نگاهی به زندگی و آثار استیفن دالدری
انتشار مقالات سایت "پرده سینما" در سایر پایگاه های اینترنتی ممنوع است. |
|